۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

نقدی بر «راسیونالیسم انتقادی» کارل پوپر (1)

کارل پوپر (1902 ـ 1994)
فیلسوف اطریشی ـ انگلیسی
در پیوند با محفل وین (اشلیک، کارناپ و نویرات)
زمینه کار:
تئوری شناخت
علمتئوری
فلسفه اجتماعی
فلسفه تاریخ
فلسفه سیاسی
راسیونالیسم انتقادی


پروفسور مارتین بلومن تریت
برگردان میم حجری

حکم اول

• کردوکار محقق علوم عبارت است از جمله سازی و یا ساختن سیستمی از جمله ها و کنترل سیستماتیک آنها.

• محقق علوم تجربی باید بویژه به ساختن فرضیه ها و تئوری ها مبادرت ورزد و از طریق مشاهده و آزمایش آنها را به محک تجربه زند. کارل پوپر (منطق تحقیق ص 3)

• تعجب انگیز در وهله اول، این است که تحقیق با جمله ها و یا سیستمی از جمله ها سر و کار پیدا می کند و این جمله ها باید به محک تجربه زده شوند.
• از شعور روزمره نمی توان راه بیواسطه ای به درک این جور حکم ها پیدا کرد.

• بدون فلسفه نئوکانتیانیسم و محفل وین که پوپر بر بنیان آندو و بر ضد آندو تئوری خود را توسعه داده، نمی توان به درک این حکم او نایل آمد.

• نئوکانتیانیسم در مخالفت با احیای تفکر دگماتیکی در قرن نوزدهم، بر ضد نئوتومیسم و نئواسکولاستیک گام به عرصه می نهد که در صدد احیای متافیزیک دگماتیکی قرون وسطی بوده اند.


• نئوکانتیانیسم هر طرز تفکری را که خودمختاری تفکر را فدای «نقطه نظری» در خارج از تفکر می کند، به اتهام دگماتیسم مورد انتقاد قرار می دهد.

• خودفرمائی (گسسته) مطلق تفکر از سوی پاول ناتورپ بر ضد متافیزیسم مطرح می شود که اغلب خواهان «عدم استقلال» تفکر است.
مضامین بیگانه با تفکر دیگر نمی بایستی به تفکر راه داده شوند.
• نئوکانتیانیسم ـ بلحاظ سلبی ـ حق دارد.
• اما از موضع انتقادی بحق خود پا فراتر می نهد و به نتیجه گیری های ایدئالیستی ـ پوزیتیویستی دست می زند.

• (نئواسکولاستیک عنوانی است برای آموزش های تئولوژیکی ـ فلسفی که در کلیسای کاتولیکی با ارجاع به اسکولاستیک قرون وسطائی، از اواسط قرن نوزدهم تا عصر حاضر توسعه داده شده اند.
• نئواسکولاستیک جریان کنسرواتیویستی و ارتجاعی سرسختی در فلسفه کاتولیکی نوین است.
• نئواسکولاستیک با ارتجاعی شدن عمومی بورژوازی پیوند تنگاتنگ دارد و قبل از همه، در رابطه با زوال ایدئولوژی بورژوائی، در نتیجه گذار سرمایه داری به مرحله امپریالیستی اش توسعه یافته است.
• نئواسکولاستیک همراه با سایر فلسفه های امپریالیستی مستقلا و مفصلا توضیح داده خواد شد. مترجم)

• (نئوتومیسم جریان فلسفی پرنفوذ ایدئالیستی ـ عینی بورژوائی معاصر و جریان اصلی در فلسفه کاتولیکی نوین است.
• نئوتومیسم بمعنی محدود کلمه عبارت است از نوسازی تومیسم.
• نئوتومیسم همانند نئواسکولاستیک بطور کلی در اواخر قرن نوزدهم پا به عرصه می نهد.
• نئوتومیسم نیز همانند نئواسکولاستیک از واکنش کاتولیسیسم تقویت یاقته در دوره ترمیم سیستم اجتماعی سرمایه داری نشئت می گیرد و بر ضد جنبش مدرنیزاسیون کاتولیکی که تحت تأثیر راسیونالیسم، فلسفه کلاسیک آلمان و رمانتیک قرار داشت و مورد تأیید کلیسای کاتولیک نبود، وارد عمل می شود.
• نئوتومیسم مکاتب کاتولیکی زیر را مورد حمله قرار می دهد:
• مکتب کاتولیکی توبینگنی، هرمزیانیسم، گونتریانیسم و ترادیسیونالیسم.
• نئوتومیسم همراه با سایر فلسفه های امپریالیستی مستقلا و مفصلا توضیح داده خواد شد. مترجم)

• (نئوکانتیانیسم جریان پرنفوذی در فلسفه بورژوائی واپسین آلمان در اواخرقرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی بوده است.
• نئوکانتیانیسم در سال های شصت و هفتاد قرن نوزدهم در رابطه تنگاتنگ با اتحاد بورژوازی بزرگ با ارتجاع فئودالی بر ضد پرولتاریای قدرتمند و رزمجوی آلمانی و بین المللی تشکیل می یابد.

• در این دوره تشدید مبارزات طبقاتی (تقریبا درست همزمان با کمون پاریس) فلسفه بورژوائی آلمان دوباره به کانت روی می آورد.

• جریان نئوکانتیانیستی در مدت کوتاهی موقتا به پرنفوذترین جریان فلسفی مبدل می شود.

• نئوکانتیانیسم ـ قبل از همه ـ با تعیین سه وظیفه ایدئولوژیکی برای خود که حل شان به نفع بورژوازی آلمان در آن زمان بوده، به جریان فلسفی حاکم بدل می شود:


• اولا نئوکانتیانیسم بطور کلی می خواهد که از نفوذ ماتریالیسم فلسفی در علوم مختلف، بویژه در علوم طبیعی آن زمان (که مشاجره بر سر ماتریالیسم شاهد گویای آن است) و از ترویج سریع آن بمثابه جهان بینی و جنبش آموزشی ممانعت به عمل آورد، بدون اینکه بر تحقیقات مبتنی بر علوم دقیقه بمثابه شالوده و پیش شرط شکوفائی بیشتر نیروهای مولده چشم پوشی کند.


• ثانیا نئوکانتیانیسم در عین حال تلاش دارد که از تحقیق دقیق درعرصه علوم اجتماعی بخاطر حفظ حاکمیت طبقاتی و سرپوش نهادن بر مناسبات مبتنی بر استثمار جلوگیری کند و ترویج مذهب را تسهیل نماید.


• ثالثا نئوکانتیانیسم وظیفه دارد که از تئوری توسعه که بمثابه تئوری یکسان با سوسیالیسم علمی تلقی می شد، تفسیر اوولوسیونی صرف ارائه دهد و بدین طریق هر نوعی از دیالک تیک مربوط بدان را ارثیه غیرعلمی پوسیده از دوره متروک فلسفه قلمداد کند و بی اعتبار سازد.

• نئوکانتیانیسم همراه با سایر فلسفه های امپریالیستی مستقلا و مفصلا توضیح داده خواد شد. مترجم)

• تفاوتگذاری کانت میان «چیز درخود» و پدیده به نفع پدیده مورد استفاده قرار می گیرد و پدیده بمثابه یگانه واقعیت، بطور مفهومی تثبیت می شود.

• پدیده ضد دیالک تیکی ماهیت است.
• چیز در خود کانت با ماهیت مترادف بود که مورد انکار قرار می گیرد.
• مترجم

• بدین طریق، تفکر به اولین مطلق بدل می شود و جهان ایماننس ناب فرضیه بندی می گردد.

• آنگاه ادعا می شود که جهانی در ورای واقعیات امور بیواسطه، نه تنها در علوم، بلکه حتی در فلسفه محلی از اعراب ندارد.

• این محدودیت (محدود کردن واقعیت عینی به پدیده ها) یکی از مطالبات متد آزمایشی در علوم طبیعی است.

• برای علوم طبیعی، وجودی که در آزمایش قابل تجربه نباشد، نمی تواند وجود داشته باشد.

• ما بعدا نشان خواهیم داد که خود آزمایش که دارای گشتاور عام است و اینترسوبژکتیویته پدید می آورد، به مقصدی غیر از آنچه که پوزیتیویسم می خواهد، راه می نماید.

ارنست ماخ (1838 ـ 1916)
فیزیکدان، فیلسوف و تئوریسین علمی اطریشی
از مؤسسین امپیریوکریتیسیسم
از راهگشایان تئوری هیئت و روانشناسی هیئت

• پوزیتیویسم فلسفی (ارنست ماخ، به عنوان مثال) از این محدودیت (محدود کردن واقعیت عینی به پدیده ها) دگمی سرهم بندی می کند.
• آنسان که دیگر حتی اجازه پرسش راجع به درونمایه هر آنچه بطور پوزیتیو قابل شناخت نباشد، داده نمی شود.

• بنظر ماخ و آوه ناریوس، علم باید خود را به توصیف دقیق هر انچه که بطور بی واسطه وجود دارد، محدود کند.


• بدین طریق پرسش در زمینه کیستائی و چیستائی آنچه که هست، ممنوع اعلام می شود.


• (علم به پادگان شباهت پیدا می کند:

• در ارتش جائی برای طرح «چرا» وجود ندارد! مترجم)

• برای عناصر کیفی از قبیل رنگ، آهنگ، بو و غیره و همچنین احساس های درونی موجودیت قائل می شوند.
• وظیفه علم در پیدا کردن ساده ترین توصیف وابستگی ها میان عناصر خلاصه می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر