۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

دیالک تیک ماده و روح (دیالک تیک وجود و شعور) (2)


جوردانو برونو (1548 ـ 1600)
فیلسوف، شاعر و کشیش جسور ایتالیا
برونو در سپیده دم عصر جدید در مبارزه آگاهانه بر ضد فلسفه اسکولاستیک
به دفاع علنی از تئوری اتمیستی پرداخت
و از سوی تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک به مرگ در تل آتش محکوم شد.

ماده
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، «مفهوم فلسفی ماده محصول یک انتزاع است، یک محصول فکری محض است.
• ما به تفاوت های کیفی چیزها چشم پوشی می کنیم و برمبنای جنبه مشترک عام آنها (واقعی ـ عینی بودن آنها و مستقل از شعور وجود داشتن آنها) مفهوم فلسفی ماده را می سازیم.
• ماده به این معنا، در مغایرت با چیزهای معین موجود، دارای وجود محسوس نیست.
• ماده به این معنا را کسی تا حال ندیده است و تجربه نکرده است.
• آنچه دیده و یا تجربه شده، عبارت است از یکی از چیزهای مختلف واقعا موجود و یا یکی از فرم های حرکت ماده.
• واژه هائی از قبیل ماده و حرکت عبارتند از تخلیص هائی که در آنها از چیزهای بیشمار محسوس، بر مبنای خصایص مشترک شان، جمع بندی به عمل می آوریم.
ماده و حرکت را اصلا نمی توان بدون بررسی چیزهای منفرد و فرم های حرکت آنها شناخت.
• ما تنها از طریق شناخت چیزهای منفرد و فرم های حرکت آنها ست که به مفاهیم ماده و حرکت دست می یابیم.»

• همه چیزها و پدیده ها بنا بر مادیت شان در یک پیوند جهانی وحدتمند با هم رابطه دارند.
پیوند مادی وحدتمند جهان (مراجعه کنید به مقوله «وحدت مادی جهان») بنا بر دانش حاصل از علوم، شامل همه چیزها ـ از ذرات هسته ای، اتم ها، مولکول ها، میچل ها و کوئازروات ها تا فرم های مختلف وجود ارگانیکی، انسان و جامعه ـ می شود.

• (میچل عبارت است گروه های مولکولی متشکل از مولکول های کوچک و اغلب بار الکتریکی مند. مترجم)

• (کوئازروات فرم وجودی ئی است که در مرحله گذار از شیر به پنیر ـ برای مثال ـ مشاهده می شود. مترجم)

پیوند مادی یونیورسال کلیه چیزها و پدیده های واقعیت عینی که مبتنی بر وحدت مادی جهان است، تنها بمثابه تأثیر متقابل و توسعه یونیورسال و از نظر زمانی و مکانی نامحدود میان آنها وجود دارد.
• ماده وحدتمند تنها در تنوع نامحدود و بی پایان فرم های نمودین خود در جنبش، تغییر، توسعه، تبدل و تبدیل مدام وجود دارد.
• ماده وحدتمند نه آفریدنی است و نه فانی.
• مواد و تشعشع، مواد و میدان در یکدیگر نفوذ می کنند و در روندهای تبدل بنیادین به یکدیگر مبدل می گردند.

• بنا بر قوانین بقاء ماده در هیچگونه روند فیزیکی و یا شیمیائی نمی تواند حتی یک ذره مادی نابود شود و یا به «هیچ» بدل گردد.
• به همان سان نیز نمی تواند بوسیله موجودی ماورای طبیعی از «هیچ» پدید آید.
• حیات نیز نمی تواند به اراده «قدرت الهی» (خدا، روح و غیره) و یا بوسیله «نیروی حیاتی» پدید آید.
حیات نتیجه روند طولانی توسعه و تکامل ماده آلی و غیرآلی است.
• به همان سان نیز پیدایش انسان، گذار از جهان حیوانی و پیدایش جامعه بشری نه به اراده الهی، بلکه در جریان کار مادی تحقق یافته است.

شعور نیز که انعکاس ماده (طبیعت و جامعه) است، در رابطه با وجود انسان به عنوان موجودی اجتماعی و دررابطه با روند فیزیولوژیکی ـ مغزی مادی خودویژه که خود خصیصه ای مادی است و از نظر تاریخی و علی، عملکرد ماده به درجه عالی تکامل یافته است، پدید آمده است.

• بدین طریق پیوند مادی کلیه پدیده های واقعیت عینی از ذرات هسته ای تا ستارگان، از موجودات تک سلولی تا جامعه و شعور بشری خود را به مثابه نتیجه حرکت و توسعه بی وقفه ماده، به مثابه روند بی وقفه گذار از یک حالت کیفی به حالتی برتر، بمثابه گذار به حالات خاص جدید وخصایص جدید نشان می دهد.

• چند وچون کیفی پدیده های منفرد واقعیت عینی و سکون نسبی آنها به سبب تشدید تضادهای درونی خود آنها و تحت تأثیر خارجی چیزها و پدیده های دیگر در مکان و زمان مرتب بهم می خورد.
• از این روست که ماده و حرکت پیوند ناگسستنی با هم دارند.
• حرکت نحوه وجودی ماده است، صفت ذاتی آن است.
• ماده نمی تواند در خارج از زمان و مکان که فرم های وجودی آن را تشکیل می دهند، وجود داشته باشد و حرکت کند.
• ماده موجود در خارج از شعور و مستقل از شعور ما، تنها سرچشمه شناخت است.
• شعور ـ به مثابه عالی ترین محصول توسعه ماده ـ می تواند ماده را منعکس کند و علیرغم تنوع فرم های وجودی و حرکت آن، به شناخت آن نایل آید.

• رو در روی هم قرار داشتن ماده و شعور در چارچوب تئوری شناخت، مطلق است.
• این تذکر لنین قبل از همه علیه نظریه ایدئالیسم ذهنی است که چیزهای جهان خارج را تنها مجموعه ای از احساسات قلمداد می کند و احساسات را تنها واقعیت موجود می داند.
• این تذکر اما در مبارزه علیه ایدئالیسم عینی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا این حکم تأکید بر آن دارد که نه «ایده مطلق»، «روح» و یا «خدا»، بلکه ماده است که مستقل از «ایده» و مستقل از هر اصل روحی وجود دارد.
• اینجا ست که اهمیت جهان بینانه عظیم مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده خود نمائی می کند.

مفهوم فلسفی ماده علاوه بر اهمیت جهان بینانه عام خود، از نقطه نظر روش شناسی (متدئولوژی) در علوم منفرد نیز بسیار مهم است.
مفهوم فلسفی ماده سمت و سوی علوم را تعیین می کند و آنها را در جهت پژوهش چیزهای مادی که در واقعیت عینی مستقل از شعور انسانی وجود دارند، در جهت کشف وحدت مادی جهان، خلق ناشدنی بودن ماده، فنا ناپذیری ماده، پایان ناپذیری کمی و کیفی ماده، پیوند ناگسستنی ماده با فرم هستی آن (حرکت)، با فرم های وجودی اصلی آن (مکان و زمان) و در جهت مطالعه و بررسی روند توسعه بی پایان ماده و قانونمندی های عام و خاص آن هدایت می کند.

• اهمیت روش شناسانه (متدئولوژیکی) مفهوم فلسفی ماده بویژه در ترقی فیزیک در نقطه عطف قرن بیستم خود را آشکارا نمایان ساخت، آنگاه که سلسله ای از کشفیات جدید (رادیو اکتیویته و غیره) فیزیک را که شالوده فلسفی اش تا آن زمان بر ماتریالیسم مکانیکی استوار بود، در برابر این پرسش قرار داد که آیا ماده (آن سان که بطور مکانیکی تصور می رفت) فنا پذیر است؟

لنین در این هنگامه اثبات کرد که ریشه معرفتی ـ نظری این استنتاج ایدئالیستی مبنی بر «نابود شدن ماده» از تصوری سرچشمه می گیرد که گویا ماده وابسته به خصایصی از قبیل شیئیت، نفوذناپذیری، تجزیه ناپذیری اتم، ثبات جرم و غیره است.
• « > نابود شدن ماده < به معنی نابود شدن شناخت معین ما ست از ماده، به معنی ژرفتر شدن دانش ما ست در باره آن، به معنی نابود شدن خصایصی از ماده است که قبلا به عنوان مطلق، لایتغیر، ازلی تصور می شدند و اکنون خود را به عنوان خصایصی نسبی و مخصوص حالاتی از ماده نشان می دهند.
• زیرا تنها خصیصه ماده که ماتریالیسم فلسفی به رسمیت می شاسد، عبارت است از وجود عینی آن، وجود آن در خارج از شعور ما.»
مفهوم ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ماده اهمیت روش شناسانه خود را در زمینه فیزیک کوانتومی نیز، در مرحله کنونی رشد آن (در مرحله ابراز نظراتی مبنی بر غیرمادی بودن میکرو اوبژکت ها، وابسته بودن آنها به آزمایشگر و ابزار اندازه گیری، یعنی وابستگی آنها به سوبژکت و شعور او) که ذرات هسته ای را در سمبل های ریاضی به باد فنا می دهند، نشان می دهد.
ماتریالیسم دیالک تیکی با ارائه مفهوم فلسفی ماده علوم طبیعی را در تنها مسیر رشد ممکن و موفقیت آمیز هدایت می کند:
• در جهت پژوهش چیزها به مثابه بخشی از واقعیت که بطور عینی و مستقل از شعور انسانی وجود دارند.
مفهوم فلسفی ماده که به مثابه مقوله اصلی فلسفی شالوده سیستم فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی را تشکیل می دهد، یکی از آماج های اصلی حمله فلسفه بورژوائی معاصر است.
• انتقاد از مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده، امروزه در فرم های زیر صورت می گیرد، که اغلب در تناقض با یکدیگر قرار دارند:
1
فرم اول انتقاد از مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده
مولر ـ مارکوس و دیگران ادعا می کنند که مفهوم مارکسیستی ماده، مفهومی اونتولوژیکی است، ماده در آن به عنوان جوهر مطرح می شود و به ماده صفات فیزیکی نسبت داده می شود.
• در حالیکه درک ماده به عنوان واقعیت فیزیکی صرف، به عنوان جسم و جنس و غیره، هرگز موضع ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی نبوده است.
• درک یاد شده مختص ماتریالیسم مکانیکی بوده است، که مشخصات فیزیکی از قبیل انبساط، چگالی، نفوذ ناپذیری، ثقل و غیره را صفات مشخصه ماده قلمداد می کرد.
مفهوم فلسفی ماده از موضع ماتریالیسم دیالک تیکی ـ در مغایرت با ماتریالیسم مکانیکی ـ یک مفهوم معرفتی ـ نظری است.
• ماده به عنوان یک مقوله معرفتی ـ نظری در رابطه با مقوله شعور تعیین و تعریف می شود و لذا آن یک انتزاع معرفتی ـ نظری ـ فلسفی است و نمی تواند مفهومی منسوب به علوم طبیعی و اونتولوژی باشد.
• (اونتولوژی در واقع بمعنی آموزش مربوط به وجود است.
• ما در فرصتی دیگر به توضیح مفصل آن خواهیم پرداخت. مترجم)
2
فرم دوم انتقاد از مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده
مویرر، لونکوویچ و دیگران به تعریف لنینی از ماده ایراد می گیرند که گویا آن تعریفی تاوتولوژیکی است، فرمول منطقی توخالی است و در باره حامل ماهوی کلیه خواص، بلحاظ اونتولوژیکی حرفی نمی زند.
• (تاوتولوژی عبارت است از بیان مطلبی واحد به دو گونه مختلف.
• مثلا لخت و عریان. مترجم)
• اشتباه بودن این استدلال در آن است که آن از یک تعریف در باره مقوله معرفتی ـ نظری، حکم اونتولوژیکی انتظار دارد و چنین امری غیرممکن است.
• اگر کسی پیش شرط نادرستی را برای تعریف ماده تعیین کند، یعنی صدور حکم اونتولوژیکی از آن بخواهد، پس تعجبی نخواهد داشت، اگر او تعریف یاد شده را بی محتوا و توخالی قلمداد کند.
3
فرم سوم انتقاد از مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده
وتر، بوشه یفسکی و دیگران ادعا می کنند که تعریف مارکسیستی ماده متناقض است و گویا آن آمیزه ای از رئالیسم معرفتی ـ نظری و ماتریالیسم اونتولوژیکی عرضه می کند.
• این افراد اما این واقعیت امر را نادیده می گیرند که در مقابل هم قرار دادن ماده و شعور، تنها در چارچوب مسأله اساسی فلسفه (یعنی تعیین تقدم یکی بر دیگری) مطلق است.
• در خارج از این چارچوب، ماده و شعور در پیوند ژنتیکی واقعی با هم قرار دارند، زیرا کلیه نوع ها و فرم های شعور به فرم بسیار توسعه و تکامل یافته ای از ماده (مغز) وابسته اند و محصول عملکرد آن اند.
• از این رو، حکم «ماده در خارج از شعور و مستقل از شعور انسانی وجود دارد» (که حضرات آن را رئالیسم معرفتی ـ نظری می نامند) و حکم «در جهان جز ماده جنبنده چیزی وجود ندارد» (که حضرات آن را ماتریالیسم اونتولوژیکی قلمداد می کنند) اصلا و ابدا با هم در تناقض قرار ندارند.
• حکم دوم ـ در خارج از چارچوب مسأله اساسی فلسفه ـ از موضع قاطع ماتریالیستی، حکم اول را تا حدود زیادی تکمیل می کند.
4
فرم چهارم انتقاد از مفهوم مارکسیستی ـ لنینیستی ماده
• و بالاخره نوبت به مک مولین می رسد که از طرق سمانتیکی در صدد بیرون راندن مفهوم «ماده» از عرصه علوم بر می آید.
• او ادعا می کند که «ماده» یک اصطلاح متاتئوریکی است که در تئوری مربوط به علوم منفرد، عملکردی (فونکسیونی) بعهده ندارد و هیچ جزئی از «زبان اوبژکتی» محقق را تشکیل نمی دهد، بلکه صرفا برای ادای مطلبی در باره یک تئوری مورد استفاده قرار می گیرد.
• بدین طریق «ماده» می تواند هم بمثابه یک اصطلاح متازبانی وهم بمثابه یک اصطلاح اوبژکتزبانی مطرح شود.
• (برای آشنائی با مفاهیم متاتئوری، متازبانی و اوبژکتزبانی مراجعه کنید به تعریف تئوری در دیالک تیک پراتیک و تئوری بخش پایانی. مترجم )
• حتی اگر مفهوم «ماده» برای علوم منفرد دارای اهمیت متاتئوریکی باشد، این امر سبب کاسته شدن از عملکرد مستقیم آن در آنها نخواهد شد.
• عملکرد مفهوم «ماده» در وهله اول وابسته بدان نیست که آن در علوم منفرد بطور متاتئوریکی و یا اوبژکت تئوریکی مطرح می شود.
عملکرد مفهوم «ماده» قبل از همه از نظر جهان بینی، معرفتی ـ نظری و متدئولوژیکی تعیین می شود.
• و لذا مفهوم فلسفی «ماده» همیشه در علوم و در فعالیت عملی انسان ها نقش بسزائی بازی خواهد کرد و با توسل به هیچ ترفند و تحریف و بندبازی نمی توان آن را از عرصه علوم تبعید کرد.
• مراجعه کنید به مسئله اساسی فلسفه، شعور، حرکت.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر