هری اس. ترومن (1884 ـ 1972)
سی و سومین رئیس جمهور آمریکا
ترومن که در سال ۱۹۴۴ به عنوان معاون فرانکلین روزولت در دستگاه اجرایی آمریکا آغاز به کار کرده بود، پس از مرگ ناگهانی وی ریاست این دستگاه را بر عهده گرفت.
آلمان در ماه مه ۱۹۴۵ تسلیم شد و ترومن در ژوئیه همان سال در کنفرانس پتسدام حضور یافت تا در بحثهای مربوط به طرحهای توافق برای اروپای پس از جنگ شرکت کند.
ترومن دستور پرتاب بمبهای اتمی به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را صادر کرد.
وی بار دیگر در سال ۱۹۴۸ به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد.
ترومن در دور جدید زمامداری اش با مسائل جدیدی از جمله جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی،
در سرچشمه های جنگ سرد
دومه نیکو لوسوردو
برگردان شین میم شین
1999
• درهم شکستن اردوگاه سوسیالیستی را باید در چارچوب یک زورآزمایی بی رحمانه که «جنگ سرد» نام گرفته، مورد مطالعه قرار داد.
• «جنگ سرد» بر سراسر سیارهً زمین بال گسترد و دهه های متمادی ادامه یافت.
• چند و چون «جنگ سرد» را جیمز دولیتل ـ ژنرال امریکایی ـ در اوایل سال های 50 چنین فرمولبندی کرد:
• «این بازی هیچ قاعده ای نخواهد شناخت.
• هنجارهای متداول رفتار بشری، دیگر برسمیت شناخته نخواهند شد.
• ما باید یاد بگیریم، دشمنان مان را با طرق و وسایلی شقه شقه کنیم، مورد سابوتاژ قرار دهیم و نابودشان کنیم، که بمراتب بخردانه تر، پیشرفته تر و کارآتر از طرق و وسایلی اند، که آنها علیه ما بکار می برند.»
• آیزنهاور نیز به نتایج دیگری نمی رسد و تصادفی نیست، که از پست فرماندهی کل قوای نظامی ایالات متحدهً امریکا در اروپا به ریاست جمهوری امریکا ارتقا می یابد.
• کشاکش معروف به «جنگ سرد» نه تنها به عرصهً استفاده از کلیهً وسایل ممکن (جاسوسی، توطئه، کودتا و...) بدل می شود، بلکه در بسیاری از نقاط جهان (مثلا در کره) به جنگ های واقعی و خونین می انجامد.
• ترومن، در سال 1952 تصمیم می گیرد، که به عملیات نظامی پایان دهد، ایدهً ویرانگرتری به ذهنش رسیده است که در یادداشت های روزانه اش چنین روی کاغذ می آید:
• «ما می توانیم، به اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین اولتیماتوم بدهیم و برای شان پیشاپیش روشن کنیم، که در صورت عدم توجه به آن، شهرهای مسکو، سن پطرزبورگ، موکدن، ولادی وستوک، پکن، شانگهای، پورت آرتور، دایرن، اودسا، استالینگراد و کلیهً مؤسسات صنعتی در چین و شوروی نابود خواهند شد.»
• این فقط یک ایدهً استثنایی موقتی نیست.
• در گرماگرم جنگ کره، جمهوری خلق چین بارها مورد تهدید بمب اتمی قرار می گیرد و با توجه به تجربهً وحشت انگیز هیروشیما و ناکازاکی، که طولی از آن نمی گذرد، می شود به جدی بودن این تهدید پی برد.
• آری، «جنگ سرد» با شکست اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید ولی کی آغاز شده بود؟
• آغاز «جنگ سرد» در ایامی است که جنگ جهانی دوم هنوز شعله می کشد.
• هیروشیما و ناکازاکی با خاک یکسان شده اند، اگر چه ژاپن دیری است، که شکست خورده و حاضر به تسلیم بوده است.
• ولی آماج اصلی بمب اتمی، بیشتر از ژاپن، اتحاد جماهیر شوروی است.
• بسیاری از مورخین معروف امریکایی، با اتکاء بر اسناد و مدارک موجود، به این حقیقت امر اقرار می کنند.
• برای خط و نشان کشیدن به کشور شوراها، تصمیم گرفته می شود، که بمب وحشت انگیز اتمی، نه بر منطقه ای کویری، بلکه بیدرنگ بر دو شهر بزرگ ـ هیروشیما و ناکازاکی ـ پرتاب شود، تا حکومت شوراها گوشی دستش بیاید، که تناسب قوا در جهان بعد از جنگ از چه قرار است و ایالات متحدهً امریکا برای حفظ هژمونی خود، حاضر به ارتکاب هر جنایتی است.
• وینستون چرچیل نیز آمادگی خود را اعلام می کند، که در صورت لزوم «کلیهً مراکز صنعتی روسیه را با خاک یکسان کند»، وقتی که وزیر خارجهً امریکا ایستیم سون مدتها خیال «مجبور کردن شوروی، به تغییر سیستم حکومتی و یا تغییر بنیادی آن» را در سر می پروراند.
• پارادوکس در این است، که سران نظامی امریکا، در مقابل اجرای نقشهً بمباران اتمی ژاپن مقاومت می کنند و مورد بی مهری حضرات قرار می گیرند.
• آنها بمب اتمی را بربرمنشانه می نامند، که به امحای هر موجود جانداری می انجامد و رحمی بر زن و بچه و پیر و بیمار نمی کند و فرقی با تسلیحات شیمیایی و باکتریولوژیک ندارد، که از سوی کونونسیون ژنو ممنوع اعلام شده است.
• گذشته از این ژاپن شکست خورده است و حاضر به تسلیم است.
• این سران نظامی غافلند، از این که آماج اصلی بمب اتمی، در واقع نه ژاپن، بلکه کشور شوراها ست، کشوری که قادر به مقاومت در برابر نقشه های ترومن است.
• ترومنی، که در پی تبدیل ایالات متحدهً امریکا به ژاندارم بین المللی است.
• این سیاست در یک نشست کابینه در 7 سپتامبر سال 1945 میلادی فرمولبندی شده است.
• وقتی افکار عمومی امریکا، از جنایت وحشت انگیزی که در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی رخ داده است، مطلع می شود، موج انزجار و نفرت سراسر کشور را فرا می گیرد.
• از این رو ست، که ایستیم سون، در سال 1947 با انتشار مقاله ای که در همهً مطبوعات کشور با تیتری درشت چاپ می شود، به سرهمبندی کردن افسانهً سراپا دروغی دست می زند، که گویا قتل عام مردم این دو شهر، لازم بوده تا جان میلیون ها انسان نجات داده شود.
• بسیاری از تاریخ نگاران امریکایی، با اشاره به بی پایه بودن این ادعای او، اعلام می کنند، که هدف اصلی او از سوئی، متوقف کردن موج اعتراض عمومی و عادت دادن مردم امریکا به استفاده از تسلیحات اتمی و عادی قلمداد کردن آن و از سوی دیگر، خط و نشان کشیدن به شوروی بوده است.
• (کافی است، به فیلم های کودکان در این دوره نظری بیندازیم.
• در این فیلم ها لاک پشتی نشان داده می شود، که با انفجار بمب اتمی سرش را زیر لاکش می کشد و چیزی اش نمی شود.
• نتیجه اینکه بچه ها لازم نیست، ترس داشته باشند.
• آنها باید، فقط کاری را بکنند، که لاک پشت می کند. مترجم)
• در این زمان در ژاپن حادثهً دیگری رخ می دهد، که فهم بهتر چند و چون «جنگ سرد» را تسهیل می کند.
• قیصر ژاپن با حملهً تجاوزگرانه به چین، دست به جنایت بی سابقه ای زده بود.
• صدها هزار اسیر جنگی، به عنوان موش آزمایشگاهی، برای آزمایش تسلیحات میکروبیولوژیکی و شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته بودند و علیه مردم عادی شهرهای مختلف بمب های باکتریولوژیکی پرتاب شده بود و نتیجهً همه این آزمایشات بدقت علمی یاد داشت شده بود.
• امریکا اعلام می کند، که برای مسئولین مستقیم این جنایات و برای اعضای واحد بدنام و قسی القلب 731 ژاپن، مصونیت جانی قایل خواهد شد، اگر آنها نتایج این آزمایشات را در اختیار امریکایی ها قرار دهند.
• اکنون دیگر در «جنگ سرد» نه تنها بر تسلیحات اتمی، بلکه همچنین به تسلیحات باکتریولوژیکی توسل جسته می شود.
• شروع «جنگ سرد» و پایان جنگ جهانی دوم، به همدیگر پیوند خورده اند.
• برای کشف این پیوند، لازم نیست، منتظر سال 1945 باشید.
• اظهارات ترومن، بلافاصله بعد از حملهً هیتلر به اتحاد جماهیر شوروی، از این مساًله پرده برمی دارد.
• در این مرحله، ایالات متحدهً امریکا هنوز رسما وارد جنگ نشده است، ولی عملا در کنار بریتانیای کبیر است.
• رئیس جمهور آتی ایالات متحدهً امریکا صریحا اعلام می کند، که او به هیچ وجه نمی خواهد، که هیتلر را برندهً این جنگ ببیند.
• ولی بلافاصله اضافه می کند :
• «اگر ما ببینیم، که آلمان در آستانهً پیروزی است، باید به روسیه کمک کنیم و اگر دیدیم که امکان پیروزی روسیه موجود است، باید به آلمان کمک کنیم.
• لب مطلب، اینکه ایندو باید مجبور شوند، حد اکثر تلفات را بدهند.»
• ترومن، بی اعتنا به اتحاد ایالات متحدهً امریکا با بریتانیای کبیر، که عملا با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ علیه فاشیسم متحد شده است، طالب ریختن سیلی از خون از پیکر کشور شوراها ست.
• در همین زمان، لرد برابازون، وزیر انگلستان در سر می پروراند:
• «من اگرچه مجبور به استعفا شده ام، ولی برای کسی پنهان نیست، که محافل پرنفوذی در بریتانیای کبیر، اتحاد جماهیر شوروی را، اگرچه اکنون متحد ما ست، دشمن آشتی ناپذیر خود می دانند.»
• ترومن، که در سال 1944 میلادی، معاون رئیس جمهور و یک سال، بعد رئیس جمهور شده بود، جز تحقق بخشیدن به برنامهً اعلام شده، در سال 1944 خود، سودائی در سر ندارد.
• برای فرانکلین روزولت، که ترومن یک سال تمام، معاونش بود، هم هدفی جز تضعیف اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت.
• در روزهای پایانی جنگ، وقتی معلوم می شود، که نه بریتانیای کبیر، بلکه اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان رقیب مهم هژمونی جهانی امریکا از جنگ بیرون خواهد آمد، روزولت استراتژی نظامی اش را فورا تغییر می دهد.
• این امر برای هیلگروبر، مورخ آلمانی نیز پوشیده نمانده است:
• « نتیجه این تغییر استراتژی این شد، که اتحاد جماهیر شوروی تلفات بمراتب سنگینتری برای پیروزی نهایی بر آلمان تقبل کند.
• روزولت، بجای 215 لشگر که در «برنامهً پیروزی» پیش بینی شده بود، در مجموع 89 لشگر وارد جنگ کرد و سهم نیروهای دریایی و هوایی را بالا برد.»
• برای فهم بهتر «جنگ سرد» بهتر است، قدری عقبتر بنگریم:
• آندره فونتین، کتاب خود تحت عنوان «تاریخ جنگ سرد» را با انقلاب اکتبر آغاز می کند و از این حقیقت امر پرده برمی دارد، که جنگ باصلاح «سرد»، جنگ سرد و گرم بوده است.
• از اکتبر 1917 تا 1953 (سال مرگ استالین)، آلمان و دولت های انگلوساکسن، مرتب رل عوض می کنند.
• بعد از تجاوز آلمان ویلهلمی (تا زمان صلح برست ـ لیتوفسک)، نخست اتحاد آنها، بعد ظهور هیتلر و بالاخره «جنگ سرد» ـ به معنی محدود کلمه ـ فرامی رسد، که شروعش به دهه های قبل می رسد و حتی به جنگ جهانی اول و دوم اتصال می یابد.
پایان
سی و سومین رئیس جمهور آمریکا
ترومن که در سال ۱۹۴۴ به عنوان معاون فرانکلین روزولت در دستگاه اجرایی آمریکا آغاز به کار کرده بود، پس از مرگ ناگهانی وی ریاست این دستگاه را بر عهده گرفت.
آلمان در ماه مه ۱۹۴۵ تسلیم شد و ترومن در ژوئیه همان سال در کنفرانس پتسدام حضور یافت تا در بحثهای مربوط به طرحهای توافق برای اروپای پس از جنگ شرکت کند.
ترومن دستور پرتاب بمبهای اتمی به شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را صادر کرد.
وی بار دیگر در سال ۱۹۴۸ به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد.
ترومن در دور جدید زمامداری اش با مسائل جدیدی از جمله جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی،
اجرای پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، جنگ کره و غیره سر و کار داشت.
در سرچشمه های جنگ سرد
دومه نیکو لوسوردو
برگردان شین میم شین
1999
• درهم شکستن اردوگاه سوسیالیستی را باید در چارچوب یک زورآزمایی بی رحمانه که «جنگ سرد» نام گرفته، مورد مطالعه قرار داد.
• «جنگ سرد» بر سراسر سیارهً زمین بال گسترد و دهه های متمادی ادامه یافت.
• چند و چون «جنگ سرد» را جیمز دولیتل ـ ژنرال امریکایی ـ در اوایل سال های 50 چنین فرمولبندی کرد:
• «این بازی هیچ قاعده ای نخواهد شناخت.
• هنجارهای متداول رفتار بشری، دیگر برسمیت شناخته نخواهند شد.
• ما باید یاد بگیریم، دشمنان مان را با طرق و وسایلی شقه شقه کنیم، مورد سابوتاژ قرار دهیم و نابودشان کنیم، که بمراتب بخردانه تر، پیشرفته تر و کارآتر از طرق و وسایلی اند، که آنها علیه ما بکار می برند.»
• آیزنهاور نیز به نتایج دیگری نمی رسد و تصادفی نیست، که از پست فرماندهی کل قوای نظامی ایالات متحدهً امریکا در اروپا به ریاست جمهوری امریکا ارتقا می یابد.
• کشاکش معروف به «جنگ سرد» نه تنها به عرصهً استفاده از کلیهً وسایل ممکن (جاسوسی، توطئه، کودتا و...) بدل می شود، بلکه در بسیاری از نقاط جهان (مثلا در کره) به جنگ های واقعی و خونین می انجامد.
• ترومن، در سال 1952 تصمیم می گیرد، که به عملیات نظامی پایان دهد، ایدهً ویرانگرتری به ذهنش رسیده است که در یادداشت های روزانه اش چنین روی کاغذ می آید:
• «ما می توانیم، به اتحاد جماهیر شوروی و جمهوری خلق چین اولتیماتوم بدهیم و برای شان پیشاپیش روشن کنیم، که در صورت عدم توجه به آن، شهرهای مسکو، سن پطرزبورگ، موکدن، ولادی وستوک، پکن، شانگهای، پورت آرتور، دایرن، اودسا، استالینگراد و کلیهً مؤسسات صنعتی در چین و شوروی نابود خواهند شد.»
• این فقط یک ایدهً استثنایی موقتی نیست.
• در گرماگرم جنگ کره، جمهوری خلق چین بارها مورد تهدید بمب اتمی قرار می گیرد و با توجه به تجربهً وحشت انگیز هیروشیما و ناکازاکی، که طولی از آن نمی گذرد، می شود به جدی بودن این تهدید پی برد.
• آری، «جنگ سرد» با شکست اتحاد جماهیر شوروی به پایان رسید ولی کی آغاز شده بود؟
• آغاز «جنگ سرد» در ایامی است که جنگ جهانی دوم هنوز شعله می کشد.
• هیروشیما و ناکازاکی با خاک یکسان شده اند، اگر چه ژاپن دیری است، که شکست خورده و حاضر به تسلیم بوده است.
• ولی آماج اصلی بمب اتمی، بیشتر از ژاپن، اتحاد جماهیر شوروی است.
• بسیاری از مورخین معروف امریکایی، با اتکاء بر اسناد و مدارک موجود، به این حقیقت امر اقرار می کنند.
• برای خط و نشان کشیدن به کشور شوراها، تصمیم گرفته می شود، که بمب وحشت انگیز اتمی، نه بر منطقه ای کویری، بلکه بیدرنگ بر دو شهر بزرگ ـ هیروشیما و ناکازاکی ـ پرتاب شود، تا حکومت شوراها گوشی دستش بیاید، که تناسب قوا در جهان بعد از جنگ از چه قرار است و ایالات متحدهً امریکا برای حفظ هژمونی خود، حاضر به ارتکاب هر جنایتی است.
• وینستون چرچیل نیز آمادگی خود را اعلام می کند، که در صورت لزوم «کلیهً مراکز صنعتی روسیه را با خاک یکسان کند»، وقتی که وزیر خارجهً امریکا ایستیم سون مدتها خیال «مجبور کردن شوروی، به تغییر سیستم حکومتی و یا تغییر بنیادی آن» را در سر می پروراند.
• پارادوکس در این است، که سران نظامی امریکا، در مقابل اجرای نقشهً بمباران اتمی ژاپن مقاومت می کنند و مورد بی مهری حضرات قرار می گیرند.
• آنها بمب اتمی را بربرمنشانه می نامند، که به امحای هر موجود جانداری می انجامد و رحمی بر زن و بچه و پیر و بیمار نمی کند و فرقی با تسلیحات شیمیایی و باکتریولوژیک ندارد، که از سوی کونونسیون ژنو ممنوع اعلام شده است.
• گذشته از این ژاپن شکست خورده است و حاضر به تسلیم است.
• این سران نظامی غافلند، از این که آماج اصلی بمب اتمی، در واقع نه ژاپن، بلکه کشور شوراها ست، کشوری که قادر به مقاومت در برابر نقشه های ترومن است.
• ترومنی، که در پی تبدیل ایالات متحدهً امریکا به ژاندارم بین المللی است.
• این سیاست در یک نشست کابینه در 7 سپتامبر سال 1945 میلادی فرمولبندی شده است.
• وقتی افکار عمومی امریکا، از جنایت وحشت انگیزی که در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی رخ داده است، مطلع می شود، موج انزجار و نفرت سراسر کشور را فرا می گیرد.
• از این رو ست، که ایستیم سون، در سال 1947 با انتشار مقاله ای که در همهً مطبوعات کشور با تیتری درشت چاپ می شود، به سرهمبندی کردن افسانهً سراپا دروغی دست می زند، که گویا قتل عام مردم این دو شهر، لازم بوده تا جان میلیون ها انسان نجات داده شود.
• بسیاری از تاریخ نگاران امریکایی، با اشاره به بی پایه بودن این ادعای او، اعلام می کنند، که هدف اصلی او از سوئی، متوقف کردن موج اعتراض عمومی و عادت دادن مردم امریکا به استفاده از تسلیحات اتمی و عادی قلمداد کردن آن و از سوی دیگر، خط و نشان کشیدن به شوروی بوده است.
• (کافی است، به فیلم های کودکان در این دوره نظری بیندازیم.
• در این فیلم ها لاک پشتی نشان داده می شود، که با انفجار بمب اتمی سرش را زیر لاکش می کشد و چیزی اش نمی شود.
• نتیجه اینکه بچه ها لازم نیست، ترس داشته باشند.
• آنها باید، فقط کاری را بکنند، که لاک پشت می کند. مترجم)
• در این زمان در ژاپن حادثهً دیگری رخ می دهد، که فهم بهتر چند و چون «جنگ سرد» را تسهیل می کند.
• قیصر ژاپن با حملهً تجاوزگرانه به چین، دست به جنایت بی سابقه ای زده بود.
• صدها هزار اسیر جنگی، به عنوان موش آزمایشگاهی، برای آزمایش تسلیحات میکروبیولوژیکی و شیمیایی مورد استفاده قرار گرفته بودند و علیه مردم عادی شهرهای مختلف بمب های باکتریولوژیکی پرتاب شده بود و نتیجهً همه این آزمایشات بدقت علمی یاد داشت شده بود.
• امریکا اعلام می کند، که برای مسئولین مستقیم این جنایات و برای اعضای واحد بدنام و قسی القلب 731 ژاپن، مصونیت جانی قایل خواهد شد، اگر آنها نتایج این آزمایشات را در اختیار امریکایی ها قرار دهند.
• اکنون دیگر در «جنگ سرد» نه تنها بر تسلیحات اتمی، بلکه همچنین به تسلیحات باکتریولوژیکی توسل جسته می شود.
• شروع «جنگ سرد» و پایان جنگ جهانی دوم، به همدیگر پیوند خورده اند.
• برای کشف این پیوند، لازم نیست، منتظر سال 1945 باشید.
• اظهارات ترومن، بلافاصله بعد از حملهً هیتلر به اتحاد جماهیر شوروی، از این مساًله پرده برمی دارد.
• در این مرحله، ایالات متحدهً امریکا هنوز رسما وارد جنگ نشده است، ولی عملا در کنار بریتانیای کبیر است.
• رئیس جمهور آتی ایالات متحدهً امریکا صریحا اعلام می کند، که او به هیچ وجه نمی خواهد، که هیتلر را برندهً این جنگ ببیند.
• ولی بلافاصله اضافه می کند :
• «اگر ما ببینیم، که آلمان در آستانهً پیروزی است، باید به روسیه کمک کنیم و اگر دیدیم که امکان پیروزی روسیه موجود است، باید به آلمان کمک کنیم.
• لب مطلب، اینکه ایندو باید مجبور شوند، حد اکثر تلفات را بدهند.»
• ترومن، بی اعتنا به اتحاد ایالات متحدهً امریکا با بریتانیای کبیر، که عملا با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ علیه فاشیسم متحد شده است، طالب ریختن سیلی از خون از پیکر کشور شوراها ست.
• در همین زمان، لرد برابازون، وزیر انگلستان در سر می پروراند:
• «من اگرچه مجبور به استعفا شده ام، ولی برای کسی پنهان نیست، که محافل پرنفوذی در بریتانیای کبیر، اتحاد جماهیر شوروی را، اگرچه اکنون متحد ما ست، دشمن آشتی ناپذیر خود می دانند.»
• ترومن، که در سال 1944 میلادی، معاون رئیس جمهور و یک سال، بعد رئیس جمهور شده بود، جز تحقق بخشیدن به برنامهً اعلام شده، در سال 1944 خود، سودائی در سر ندارد.
• برای فرانکلین روزولت، که ترومن یک سال تمام، معاونش بود، هم هدفی جز تضعیف اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت.
• در روزهای پایانی جنگ، وقتی معلوم می شود، که نه بریتانیای کبیر، بلکه اتحاد جماهیر شوروی، به عنوان رقیب مهم هژمونی جهانی امریکا از جنگ بیرون خواهد آمد، روزولت استراتژی نظامی اش را فورا تغییر می دهد.
• این امر برای هیلگروبر، مورخ آلمانی نیز پوشیده نمانده است:
• « نتیجه این تغییر استراتژی این شد، که اتحاد جماهیر شوروی تلفات بمراتب سنگینتری برای پیروزی نهایی بر آلمان تقبل کند.
• روزولت، بجای 215 لشگر که در «برنامهً پیروزی» پیش بینی شده بود، در مجموع 89 لشگر وارد جنگ کرد و سهم نیروهای دریایی و هوایی را بالا برد.»
• برای فهم بهتر «جنگ سرد» بهتر است، قدری عقبتر بنگریم:
• آندره فونتین، کتاب خود تحت عنوان «تاریخ جنگ سرد» را با انقلاب اکتبر آغاز می کند و از این حقیقت امر پرده برمی دارد، که جنگ باصلاح «سرد»، جنگ سرد و گرم بوده است.
• از اکتبر 1917 تا 1953 (سال مرگ استالین)، آلمان و دولت های انگلوساکسن، مرتب رل عوض می کنند.
• بعد از تجاوز آلمان ویلهلمی (تا زمان صلح برست ـ لیتوفسک)، نخست اتحاد آنها، بعد ظهور هیتلر و بالاخره «جنگ سرد» ـ به معنی محدود کلمه ـ فرامی رسد، که شروعش به دهه های قبل می رسد و حتی به جنگ جهانی اول و دوم اتصال می یابد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر