۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

مذهب چیزی فراتر از افیون و اعتراض ـ بخش اول


کونو فوسل (1941)
ریاضی دان، تئولوگ، معلم، مؤلف کتاب
دکتر تئولوژی، معلم تئولوژی بنیادی در دانشگاه ویلهلم مونستر
جزو نمایندگان تئولوژی رهائی بخش
آثار
زبان، مذهب، ایدئولوژی
(از تئولوژی زبانی ـ تحلیلی به تئولوژی ماتریالیستی)
علائم و ساختارها
(مقدمه ای بر مفاهیم بنیادی، مواضع و گرایشات استروکتورالیسم)
تئوری ایدئولوژی

مذهب چیزی فراتر از افیون و اعتراض است!
مذهب پایگاه اجتماعی نیز دارد!
کونو فوسل
برگردان شین میم شین

سخنی با خوانندگان کمشمار دایرة المعارف روشنگری
در دفاتر ماکسیستی
میان نمایندگان «تئولوژی رهائی بخش» و اندیشمندان مارکسیست ـ لنینیست
بحثی ارزشمند از هر نظر در جریان است.
ما نمونه هائی از موضعگیری های این دو گرایش را منعکس می کنیم.
تعریف دایرة المعارفی مقوله «مذهب» قبلا منتشر شده است

و مطالعه اش را می توان توصیه کرد.

1
نکات مهم روز

• به کدامین خبرنگار مدهای روز باور باید کرد؟
• آیا ما در این روزها شاهد بیداری اشتیاقات مذهبی خویش هستیم؟
• آیا ما شاهد میتولوژیزاسیون مجدد جامعه خویش هستیم؟
• آیا چرخشی به عصر کلیت در شرف وقوع است و یا سقوط عنقریب به قهقرای بربریت و جنگ های داخلی، برگشت راسیسم و دگرستیزی در پیش است؟
• آیا بیچارگی و نومیدی کلکتیف، خود را در تجاوزگری و زورگوئی فردی نمایان می سازد؟
• کدامیک رو به فزونی است، مذهب، زورگوئی و یا هر دو؟

• واقعیت اجتماعی ما از سوی جامعه شناسی و فرهنگتئوری حاکم با کلمات قصاری از قبیل سکولاریزاسیون (جدائی دین از سیاست)، مدرنیزاسیون (تجدد)، پلورالیزاسیون (جمعی کردن) و ایندیویدوئالیزاسیون (فردی کردن) توصیف می شود.

• مذهب نیز بمثابه یک زیرسیستم عملکردی (فونکسیونال) جامعه بشری تحت تأثیر این مد مسلط قرار دارد.
• این تلاش توضیحی آنجا هم هنوز از جوهر سمتگیری هنجاری ئی برخوردار است که عقب تر از آن دیگر نمی توان رفت، آنجا که پروژه سکولاریزاسیون «ناموفق» قلمداد می شود.
• زیرا هراس از آزادی های مکسوبه جدید بسیاری از انسان های حال حاضر را به فرار به چارچوب های امن کهنه و جدید مذهبگرائی وسوسه می کند و برگشت خدایان قدیم را می طلبد.

• بی اعتنا به اینکه ما کدامیک از نگرش های سوسیولوژیکی را به خدمت گیریم، نمی توان منکر این قضیه شد که در سی سال اخیر، بازار جنبش های مذهبی بشدت گرم گشته است.
• قابل تذکر است که هم فرم های سنتی مذهب و هم مذاهب مد روز ازوتریکی و هم مذاهب به اصطلاح عصر نو و هم دین اسلام که با پیکارجوئی جدیدی وارد میدان شده است، همه چهره خود را در پشت پرده دیکتاتوری بازار ـ بمثابه عنصر تعیین کننده کاپیتالیسم تمامارضی ـ بطور ماندگاری تغییر داده اند.

بازار ـ ظاهرا ـ «نامشروط ها و بی چون و چراها را، قدیسین و خدایان را نیز جامه مشروطیت و نسبیت می پوشاند، تا بتوان به انتخاب یکی از آن میان دست زد.» (سینزر)

• اما، علیرغم قدر قدرتی بازار، فرقی در این حقیقت امر پدید نمی آید که مطلق قبلا هم نه مطلق، بلکه مطلقنما بوده است.
• بازار فقط همین ظواهر چیزها را ظاهرسازی می کند و لاغیر.

• البته در گرمی بازار فرم های کهنه و جدید مذاهب تردیدی نیست.
• اما چیزی در این میان خود را برهنه می کند و نشان همگان می دهد و آن اینکه در سرمایه داری تمامارضی گشته، احساس ها و جهان بینی ها نیز باید بمثابه کالا عرضه شوند تا بدست مصرف کننده برسند و مورد تأیید او قرار گیرند.

• از این جبر کاپیتالیستی، گریز و گزیری ممکن نیست.
• اما همزمان چیز دیگری خود را به هزار و یک حیله و ترفند از دیده ها پنهان می سازد و آن اینکه سرمایه داری ـ بلحاظ فرم ـ خود نیز مذهبواره است.

• این شناخت از سرمایه داری را ما ضمنا مدیون والتر بنیامین هستیم.
• او مصرانه نشان داد که انتقاد از مذهب بر بنیان معارف مارکس از چه کارآئی عظیمی می تواند برخوردار باشد.

• اینکه تئوری اجتماعی مارکسیستی و همراه با آن، انتقاد از مذهب مربوطه پس از ناکامی پروژه های سوسیالیستی بلوک شرق برای مدت مدیدی با سوء ظن مواجه شده و چه بسا بدون بحث و بررسی «بدردنخور» اعلام گردیده (هر چند که اکنون وضع روز به روز عوض می شود و تئوری اجتماعی مارکسیستی اعتبار پیشین خویش را بدست می آورد) دلایل قابل شناختی دارد.
• این امر اما نباید ما را از آن باز دارد که به تقلید از والتر بنیامین به آزمون و آزمایش نوینی خطر کنیم.

• (والتر بنیامین (1892 ـ 1940) فیلسوف، منتقد ادبی، مترجم آثار بالزاک، بودلر و مارسل پروست به آلمانی.
• ما طرز تفکر او را مستقلا به نقد خواهیم کشید. مترجم
)

2
پای درس کلاسیک ها

• از این رو، بهتر است که تزهای مارکس پیرامون مذهب را به اختصار مرور کنیم.
• بنظر مارکس، مذهب بازتاب تخیلی واقعیت در تفکر انسانی است.
• تفکر بدوی (پریمیتیف) طبیعت را ـ بطور خودپو و ناآگاهانه ـ بمثابه جهان اشخاص تلقی می کند و جهان سوبژکتیف این واقعیات شخصواره گشته را عینی می پندارد، یعنی آنها را بمثابه واقعیتی مستقل از انسان و تفکر انسانی و ماورای تجربی تلقی می کند.

• مارکس در اثر بزرگ خویش تحت عنوان «سرمایه» به همانندی موجود میان فرم های ایدئولوژی مذهبی و تصورات خودپوی انسان ها راجع به منشاء و ماهیت ارزش کالاها اشاره می کند.
• آنچه که مارکس فتیشیسم کالائی (کالاپرستی) می نامد، بر این حقیقت امر استوار است که ارزش کالاها (که در واقع کار فشرده است، یعنی نتیجه رابطه میان اشخاص است) برای شعور خودپو بمثابه خاصیت معمائی و اسرارآمیز خود چیزها (کالاها) جلوه گر می شود.
• مجموعه مقولات اقتصاد بازار از این فتیشیسم که در تصور از سرمایه به اوج خود می رسد، یعنی در تصور از پول مولد، در تصور از ارزش سازنده ارزش جدید سهیم اند.

• به قول مارکس، «اما در واقع، اینجا ارزش به سوبژکت روندی بدل می شود که در آن با تعویض مکرر از پول به کالا، میزان خود را خود تغییر می دهد.
ارزش آغازین فی نفسه اضافه ارزش می زاید، خویشتن خویش را مورد بهره وری قرار می دهد.
• زیرا حرکتی که در آن اضافه ارزش پدید می آید، حرکت خود ارزش (سرمایه و یا پول. مترجم) است.
• پس بهره وری آن، بهره وری از خویش است.
• بدین طریق، ارزش صاحب کیفیت اسرارآمیزی تلقی می شود، کیفیت جدیدی که ارزش را بکار می اندازد، زیرا سودمند است.
ارزش نوزاد زنده می زاید و یا حداقل، تخم طلائی می گذارد.»

• آنچه برای شعور خودپوی افراد شاغل در شیوه تولیدی سرمایه داری پنهان می ماند، ساختار درونی نامرئی مناسبات اجتماعی خودشان است، مکانیسم تشکیل اضافه ارزش است، این حقیقت امر است که دستمزد پرداخت شده به کارگر معادل ارزش تولید شده از سوی او نیست، این حقیقت امر که سود کاری است که به ازای آن مزدی پرداخت نشده است.
• این واقعیت ژرفنده ـ اما نامرئی ـ خود را به شعور خودپو بطرزی وارونه نمودار می سازد.
• ارزش که در واقع یک رابطه اجتماعی است، بمثابه خاصیت خود چیزها جلوه گر می شود.
خصلت شبحواره این تصور، از این رو، در شیئیت بخشیدن به مناسبات تولیدی و در شخصواره انگاشتن چیزها ست.

• خلاصه کلام می توان گفت که مذهب بنظر مارکس، نگرش شبح آلود بر زندگی اجتماعی، تصور خیال آلود از ساختارهای درونی مناسبات اجتماعی و طبیعت است.
• مذهب عرصه ای است که انسان در آن، از خود بیگانه می شود، یعنی تصوری خیال آلود از هستی خویش به عمل می آورد و می کوشد تا با وسایل موهوم بر این واقعیت خیال آلود اثرگذار باشد.


• بنظر مارکس، تفکر و عمل مذهبی محصول مناسبات اجتماعی معینی است و تنها با تغییر این مناسبات می توان به تغییر آن نایل آمد.

• بنابرین، این شعور نیست که خود را بیگانه می کند، بلکه این واقعیت است که آنچنان است که راه نفوذ بر ساختار درونی اش را به روی شعور می بندد.

• بنابرین، مارکس مرگ مذهب را نه در انتقاد تئوریک از آن می بیند و نه در ستیز ایده ها.
• مذهب تنها ببرکت تغییر جامعه و ببرکت تشکیل مناسبات اجتماعی عاری از استثمار طبقاتی و مبتنی بر بدست گرفتن روند تولید و سازمان اجتماعی از سوی خود مولدین می تواند از بین برود.

تزهای همه جانبه شناخته شده مارکس از این قرارند.

• این تزها اما در موارد زیر چیزی نمی گویند:
• اولا، آیا می توان مذهب را بمثابه انعکاس درست تولید مستقل انسانی و اجتماعی گشتن آزاد تلقی کرد؟
• ثانیا، آیا می توان مذهب را بطور کلی و بطور کامل تنها بمثابه انعکاس درک کرد؟
• یعنی آیا مذهب نمی تواند چیزی بلحاظ محتوا مستقل و بلحاظ عملکردی چند جانبه باشد؟

• جای این چیزها در تئوری مارکسیستی خالی است و برای پر کردن این خلأ باید به تفکر خلاق دست زد.
• علاوه بر این، باید فراموش نکرد که بنظر مارکس در رابطه با تحلیل علمی مذهب و انتقاد علمی از آن «هنوز مهمترین کارها ناکرده مانده اند.
• در واقع کشف هسته زمینی مه آلودسازی مذهبی از طریق تجزیه و تحلیل، بمراتب آسانتر است از توسعه فرم های آسمانی گشته مذهب از مناسبات زندگی واقعی هر باره.»

• تا آنجا که ما می دانیم، کمتر کسی گام در این جاده تئوریکی دشوار نهاده است.
• اما چنین تجزیه و تحلیلی برای تدوین تئوری های زیر ضرورت دارد:
• تئوری علمی ایدئولوژی ها.
• تئوری مربوط به نقش تصورات اجتماعی در عمل اجتماعی انسان ها
• و فراتر از آن، توضیح علمی مکانیسم هائی که انسان بدلیل آنها در توسعه مناسبات اجتماعی خویش بطور خودپو بیگانه می شود.

• پیش شرط این اما عبارت است از توضیح نوینی از پیوند اسطوره، ایدئولوژی و مذهب.

• در بخش بعدی در این مورد سه تز را مورد بحث قرار خواهم داد.
• اما قبلا می خواهم به مفهوم «خدایان زمینی» اشاره کنم.
• زیرا آنها سد راه انتقاد از مذهب اند.
• برای مثال، «بت قدرت» یکی از این خدایان زمینی است، موبایل، قدرت نظامی، پول نیز خدایان زمینی اند.
• مفهوم «خدایان زمینی» بنظر دوست من فرانتس هینکه لامرت ، انتقاد مارکس از مذهب را بهتر از اصطلاح «بت ها» که از روم باستان به میراث مانده، ترجمه می کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر