برتولد برشت (1898 ـ 1956)
شاعر و نمایشنامه نویس مهم قرن بیستم
بنیانگذار تئاتر دیالک تیکی
لئو کوفلر برتولد برشت را جانشین بلافصل مارکس می نامد.
پایان انتقاد از سرمایه داری؟
دکتر ورنر سپمن
برگردان شین میم شین
باید به همان اندازه که واقعیت عینی ایجاب می کند، رادیکال بود!
برتولد برشت
• وقت آن رسیده است که در سپیده دم قرن بیست و یکم به بررسی چند و چون نظام اجتماعی ئی بپردازیم که بوسیله روشنفکران هوراکش «تابع باد» به عنوان مرحله پایانی پیشرفت تاریخی مورد تجلیل و تقدیس قرار می گیرد.
• ولی با توجه به توسعه تضادهای اقتصادی ـ اجتماعی، توخالی بودن ادعای حضرات آشکار می شود.
• درکتب بیشماری ـ در سال های اخیر ـ به بررسی فرم های بحران اقتصادی که ناشی از تغییر بنیادی در استراتژی گردش سرمایه است، پرداخته شده است.
• ما اکنون با وضع اجتماعی جدیدی مواجهیم که فقط در حواشی جامعه خصلت یک بحران ویرانگر به خود نمی گیرد، بلکه جامعه در کلیت خود جولانگاه ناامنی، بی تفاوتی، قلدری و بیرحمی است.
• معیارهای ارزشی سنتی نقش و اعتبار خود را در تنظیم رفتار اجتماعی انسان ها از دست داده اند و معاضدت، همدلی و همدردی اجتماعی آخرین نفس هایش را می کشد.
• از آنجا که تناسب قوای اجتماعی بطرز هولناکی به نفع سرمایه تغییر یافته، دستاوردهای زنان و مردان زحمتکش که ثمره مبارزات جانفرسای آنها بوده، اکنون زیر علامت سؤال قرار گرفته اند.
• تعدیل منافع شهروندان که بوسیله دولت اجتماعگرا سازمان داده می شد، مورد تجدید نظر جدی قرار گرفته و تلاش برای «اهلی کردن» سرمایه داری بی نتیجه مانده است.
• لیکن با همه این احوال در اغلب موارد انتقاد از سرمایه داری بطرز نیم بند و ناپیگیر صورت می گیرد:
• تأثیر تغییرات عمیق اقتصادی برمناسبات زندگی مردم و حوادث مشخص روزمره صرفا بطور ناقص و دست و پا شکسته مورد بحث قرار می گیرد.
• از عواقب مخرب گلوبالیزاسیون، عدم اشتغال (بیکاری) ساختاری و طغیان فقر و فاقه ناشی از آن، از معضل انتگراسیون جوانان به جامعه، از عوارض مشخص و تاریخی نابرابری ها و بی عدالتی ها و از تمایلات مربوط به انحطاط فرهنگی مردم، فقط بطور اوبژکتیویستی سخن رانده می شود.
• اگر از چند مورد استثنائی انگشت شمار بگذریم، بیشتر تحلیل های اجتماعی ـ انتقادی از توجه به انسان ها در مناسبات مشخص زندگی شان عاجز اند.
• علیرغم نیات غیر اقتصادی نه فقط انسان و مسائل روزمره او بصورت خلئی تئوریک باقی مانده، بلکه حتی از عواقب تمدن ستیز سرمایه داری لگام گسیخته و از تمایلات ضد انسانی آن بمراتب کمتر سخن رانده می شود.
• اگر خدا نکرده جسته و گریخته به عوارض فساد اجتماعی ـ فرهنگی اشاره شود، مطلب بیشتر در لفافه یک تضاد مبتنی بر وابستگی های قومی عرضه می شود و لذا ابعاد ساختاری قضیه مسکوت می ماند.
• از بروز روزافزون قلدری و زورگوئی، قساوت و بیرحمی و انحطاط فرهنگی گله می شود ولی به علل مشخص آنها حتی اشاره ای هم مبذول نمی گردد.
• از انتقاد عمیق نسبت به «سرمایه داری واقعا موجود» به عمد شانه خالی می شود، تا از نشان دادن پیوند تنگاتنگ فشار، اختلالات روانی، مسخ شدن اجتماعی انسانها و انحطاط فرهنگی آنها با گلوبالیزاسیون و با فرم های تغییر ساختاری نئولیبرالی خود داری شود.
• مجموعه این مسائل بعمد فراموش شده، موضوع بحث این جزوه خواهد بود.
• چه، سمتگیری مبتنی بر سودجوئی نه فقط ساختار اقتصادی جامعه سرمایه داری را تعیین می کند، بلکه علاوه بر آن بر سیر و سرنوشت جامعه در کلیت آن تأثیر هولناکی می گذارد.
• سرمایه داری فقط اقتصاد صرف نیست!
• سرمایه داری فقط بخش مجزائی از واقعیت اجتماعی نیست!
• سرمایه داری عبارت است از یک «رابطه عملکردی» که در همه سطوح هستی انسانی رخنه می کند و حتی تفکر، احساس، معیارهای ارزشی و طرز واکنش انسان ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
• مگر نه این است که «تکنیک ژنی» در باره تولید نوعی از انسان بحث می کند که از نظر اقتصادی کارآ باشد؟
• مگراز نیات مدعیان تولید «انسان لوله آزمایشگاهی»، تولید انسانی که متناسب با حوایج اقتصادی باشد، احساس نمی شود؟
• برای درک علل بحران اجتماعی و فرهنگی و همچنین برای فهم این مسأله که چرا مردم ظاهرا به همه چیز، بدون کوچکترین مقاومت تن در می دهند، لازم است نظری به چگونگی توسعه تضادها یعنی به نیروی جامعه ستیز «اقتصاد بازار» لگام گسیخته در شرایط کنونی بیندازیم که به هیچ معیاری جز معیارهای مبتنی بر گردش ایده آل سرمایه اجازه رواج و حق حیات نمی دهد.
• این جزوه در بررسی «روند گلوبالیزاسیون» و علل مستور رشد بحران اجتماعی و استراتژی های تحمیلی فرم های «اجتماعی شدن» نئولیبرالی، مدعی اصالت ویژه ای نیست.
• بسیاری از مسائل و روندهای مورد بحث چه بسا عمیقتر و همه جانبه تر و از نظر تئوریکی پیگیرتر مورد حلاجی قرار گرفته اند.
• اشاره جزوه به فرم های بروز «سرمایه داری سریع السیر» (توربو کاپیتالیسم) اینجا بدو معنی است:
• اولا با اشاره به اقتصاد سیاسی می خواهیم نشان دهیم که دینامیسم رشد «خودستیز» یک اکونومیسم ضد اجتماعی عبارت از یک بن بست غیر قابل خروج نیست، بلکه امکانات بیشمار تأثیرگذاری سیاسی بر آن وجود دارد.
• ثانیا می خواهیم تصریح کنیم که سرنوشت زندگی فردی انسان ها در جامعه مبتنی بر «بازار رادیکاله شده» وابسته به عوامل اجتماعی ـ ساختاری است که چارچوب عملی فرد فرد انسان ها را تعیین می کنند.
• حتی کسی که با موفقیت، گذران زندگی اش را سر و سامان می دهد، از لحاظ احساس، عادت و عاطفه تحت تأثیر شرایط عینی زندگی قرار دارد.
• زیرا تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی انسان ها را زیر فشار طاقت فرسائی قرار می دهند، تا ناگزیرخود را با شرایط جدید تطبیق دهند و بدین طریق دورنمای زندگی فردی توده های مردم زیر علامت سؤال قرار می گیرد.
شاعر و نمایشنامه نویس مهم قرن بیستم
بنیانگذار تئاتر دیالک تیکی
لئو کوفلر برتولد برشت را جانشین بلافصل مارکس می نامد.
پایان انتقاد از سرمایه داری؟
دکتر ورنر سپمن
برگردان شین میم شین
باید به همان اندازه که واقعیت عینی ایجاب می کند، رادیکال بود!
برتولد برشت
• وقت آن رسیده است که در سپیده دم قرن بیست و یکم به بررسی چند و چون نظام اجتماعی ئی بپردازیم که بوسیله روشنفکران هوراکش «تابع باد» به عنوان مرحله پایانی پیشرفت تاریخی مورد تجلیل و تقدیس قرار می گیرد.
• ولی با توجه به توسعه تضادهای اقتصادی ـ اجتماعی، توخالی بودن ادعای حضرات آشکار می شود.
• درکتب بیشماری ـ در سال های اخیر ـ به بررسی فرم های بحران اقتصادی که ناشی از تغییر بنیادی در استراتژی گردش سرمایه است، پرداخته شده است.
• ما اکنون با وضع اجتماعی جدیدی مواجهیم که فقط در حواشی جامعه خصلت یک بحران ویرانگر به خود نمی گیرد، بلکه جامعه در کلیت خود جولانگاه ناامنی، بی تفاوتی، قلدری و بیرحمی است.
• معیارهای ارزشی سنتی نقش و اعتبار خود را در تنظیم رفتار اجتماعی انسان ها از دست داده اند و معاضدت، همدلی و همدردی اجتماعی آخرین نفس هایش را می کشد.
• از آنجا که تناسب قوای اجتماعی بطرز هولناکی به نفع سرمایه تغییر یافته، دستاوردهای زنان و مردان زحمتکش که ثمره مبارزات جانفرسای آنها بوده، اکنون زیر علامت سؤال قرار گرفته اند.
• تعدیل منافع شهروندان که بوسیله دولت اجتماعگرا سازمان داده می شد، مورد تجدید نظر جدی قرار گرفته و تلاش برای «اهلی کردن» سرمایه داری بی نتیجه مانده است.
• لیکن با همه این احوال در اغلب موارد انتقاد از سرمایه داری بطرز نیم بند و ناپیگیر صورت می گیرد:
• تأثیر تغییرات عمیق اقتصادی برمناسبات زندگی مردم و حوادث مشخص روزمره صرفا بطور ناقص و دست و پا شکسته مورد بحث قرار می گیرد.
• از عواقب مخرب گلوبالیزاسیون، عدم اشتغال (بیکاری) ساختاری و طغیان فقر و فاقه ناشی از آن، از معضل انتگراسیون جوانان به جامعه، از عوارض مشخص و تاریخی نابرابری ها و بی عدالتی ها و از تمایلات مربوط به انحطاط فرهنگی مردم، فقط بطور اوبژکتیویستی سخن رانده می شود.
• اگر از چند مورد استثنائی انگشت شمار بگذریم، بیشتر تحلیل های اجتماعی ـ انتقادی از توجه به انسان ها در مناسبات مشخص زندگی شان عاجز اند.
• علیرغم نیات غیر اقتصادی نه فقط انسان و مسائل روزمره او بصورت خلئی تئوریک باقی مانده، بلکه حتی از عواقب تمدن ستیز سرمایه داری لگام گسیخته و از تمایلات ضد انسانی آن بمراتب کمتر سخن رانده می شود.
• اگر خدا نکرده جسته و گریخته به عوارض فساد اجتماعی ـ فرهنگی اشاره شود، مطلب بیشتر در لفافه یک تضاد مبتنی بر وابستگی های قومی عرضه می شود و لذا ابعاد ساختاری قضیه مسکوت می ماند.
• از بروز روزافزون قلدری و زورگوئی، قساوت و بیرحمی و انحطاط فرهنگی گله می شود ولی به علل مشخص آنها حتی اشاره ای هم مبذول نمی گردد.
• از انتقاد عمیق نسبت به «سرمایه داری واقعا موجود» به عمد شانه خالی می شود، تا از نشان دادن پیوند تنگاتنگ فشار، اختلالات روانی، مسخ شدن اجتماعی انسانها و انحطاط فرهنگی آنها با گلوبالیزاسیون و با فرم های تغییر ساختاری نئولیبرالی خود داری شود.
• مجموعه این مسائل بعمد فراموش شده، موضوع بحث این جزوه خواهد بود.
• چه، سمتگیری مبتنی بر سودجوئی نه فقط ساختار اقتصادی جامعه سرمایه داری را تعیین می کند، بلکه علاوه بر آن بر سیر و سرنوشت جامعه در کلیت آن تأثیر هولناکی می گذارد.
• سرمایه داری فقط اقتصاد صرف نیست!
• سرمایه داری فقط بخش مجزائی از واقعیت اجتماعی نیست!
• سرمایه داری عبارت است از یک «رابطه عملکردی» که در همه سطوح هستی انسانی رخنه می کند و حتی تفکر، احساس، معیارهای ارزشی و طرز واکنش انسان ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد.
• مگر نه این است که «تکنیک ژنی» در باره تولید نوعی از انسان بحث می کند که از نظر اقتصادی کارآ باشد؟
• مگراز نیات مدعیان تولید «انسان لوله آزمایشگاهی»، تولید انسانی که متناسب با حوایج اقتصادی باشد، احساس نمی شود؟
• برای درک علل بحران اجتماعی و فرهنگی و همچنین برای فهم این مسأله که چرا مردم ظاهرا به همه چیز، بدون کوچکترین مقاومت تن در می دهند، لازم است نظری به چگونگی توسعه تضادها یعنی به نیروی جامعه ستیز «اقتصاد بازار» لگام گسیخته در شرایط کنونی بیندازیم که به هیچ معیاری جز معیارهای مبتنی بر گردش ایده آل سرمایه اجازه رواج و حق حیات نمی دهد.
• این جزوه در بررسی «روند گلوبالیزاسیون» و علل مستور رشد بحران اجتماعی و استراتژی های تحمیلی فرم های «اجتماعی شدن» نئولیبرالی، مدعی اصالت ویژه ای نیست.
• بسیاری از مسائل و روندهای مورد بحث چه بسا عمیقتر و همه جانبه تر و از نظر تئوریکی پیگیرتر مورد حلاجی قرار گرفته اند.
• اشاره جزوه به فرم های بروز «سرمایه داری سریع السیر» (توربو کاپیتالیسم) اینجا بدو معنی است:
• اولا با اشاره به اقتصاد سیاسی می خواهیم نشان دهیم که دینامیسم رشد «خودستیز» یک اکونومیسم ضد اجتماعی عبارت از یک بن بست غیر قابل خروج نیست، بلکه امکانات بیشمار تأثیرگذاری سیاسی بر آن وجود دارد.
• ثانیا می خواهیم تصریح کنیم که سرنوشت زندگی فردی انسان ها در جامعه مبتنی بر «بازار رادیکاله شده» وابسته به عوامل اجتماعی ـ ساختاری است که چارچوب عملی فرد فرد انسان ها را تعیین می کنند.
• حتی کسی که با موفقیت، گذران زندگی اش را سر و سامان می دهد، از لحاظ احساس، عادت و عاطفه تحت تأثیر شرایط عینی زندگی قرار دارد.
• زیرا تغییرات تکنولوژیکی و اقتصادی انسان ها را زیر فشار طاقت فرسائی قرار می دهند، تا ناگزیرخود را با شرایط جدید تطبیق دهند و بدین طریق دورنمای زندگی فردی توده های مردم زیر علامت سؤال قرار می گیرد.
«بعد از چند دهه زندگی در جامعه رفاه و حیف و میل به دورانی برمی گردیم که مارکس (و نه فقط او) آنرا دوران آغازین جامعه بورژوائی و کاپیتالیسم نام داده است:
دوران ناامنی و هراس!
ناگهان هر کسی خود را بازنده و حاشیه نشین بالقوه احساس می کند و دیگر هیچکس نمی تواند به فردای خود مطمئن باشد.»
پایان
دوران ناامنی و هراس!
ناگهان هر کسی خود را بازنده و حاشیه نشین بالقوه احساس می کند و دیگر هیچکس نمی تواند به فردای خود مطمئن باشد.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر