شیخ سعدی (1184 ـ 1283 و یا 1291)
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت.
در ستایش خداوند تعالی بخش دوم
• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر بی گمان خشم گیرد بسی
• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش
• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار
• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری
• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست
• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست
• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد
• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز
• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم
*****
حکم
• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر ـ بی گمان ـ خشم گیرد بسی
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و (1) را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد.
1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و از خشم خارق العاده فراز (پدر) نسبت به فرود (پسر) گزارش می دهد.
حکم
• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک (2) بسط و تعمیم می دهد.
2
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک خویشاوندی بسط و تعمیم می دهد و از رانده شدن فرود بوسیله فراز، در صورت نارضایتی گزارش می دهد.
• او ضمنا از افتادن شکاف در در واحدهای خویشاوند و پیدایش تفاوت های طبقاتی خبر می دهد.
حکم
• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (3) بسط و تعمیم می دهد.
3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک خداوندگار و بنده بسط و تعمیم می دهد و از خفت کشیدن فرود (بنده) از دست فراز (خداوندگار)، در صورت چابک نبودن گزارش می دهد.
• جالب واژه «خداوندگار» است که سعدی برای بنده دار انتخاب می کند.
• در این فرمولبندی ترفند ایدئولوژیکی سعدی نهان شده است.
• زیرا همین واژه در مورد معبود و بنده دار آسمانی نیز بکار می رود.
• بدین طریق میان بنده دار و تصویر آسمانی ـ انتزاعی اش انطباق کامل تشکیل می شود و خواننده بخت برگشته تا به خود آید، زهر ایدئولوژیکی سعدی کارگر می افتد و از او بنده سر به زیری پدید می آید.
حکم
• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستور دیگری را به شکل دیالک تیک (4) بسط و تعمیم می دهد.
4
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک رفاقت بسط و تعمیم می دهد و از پایان دوستی میان فرود و فراز بظاهر همتراز در صورت فقدان شفقت گزارش می دهد.
حکم
• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (5) بسط و تعمیم می دهد.
5
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک شاه لشکرکش و لشکری بسط و تعمیم می دهد و از سردی رابطه فراز (شاه) نسبت به فرود (لشکری)، در صورت ترک خدمت گزارش می دهد.
• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و (6) را سر هم بندی می کند.
6
• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و انسان را سر هم بندی می کند.
• کسب و کار سعدی و بعدها حافظ همین است، که ما آن را با مفهوم فلسفی «انعکاس» بیان می کنیم.
• انعکاس سعدی در این احکام را ما انعکاس آسمانی ـ انتزاعی می نامیم.
• سعدی و بویژه حافظ، نوع دیگری از انعکاس هم به عمل می آورند.
• حافظ سقف قصر خسرو شیراز را با آسمان پر ستاره مورد مقایسه قرار می دهد و ادعا می کند که فلک عکس واحدی از قصر خسرو شیراز برداشته و آن را به اشکال مختلف تعمیم داده است و نتیجه اش سقف مزین به ستاره آسمان های تو در تو شده است.
حکم
• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و (7) بسط و تعمیم می دهد.
7
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و انسان بسط و تعمیم می دهد و اعلام می کند که خداوند (یعنی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خداوندان گونه گون زمین) بر خلاف آنها، هرگز در رزق را بر بندگان (فرود) عاصی نمی بندد و ضمنا با تردستی بی نظیری رسالت ایدئولوژیکی ـ فئودالی خود را به مورد اجرا می گذارد و از خداوند بالا و پست سخن می گوید.
• بدین طریق دیالک تیک فراز و (8) در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.
8
• بدین طریق دیالک تیک فراز و فرود در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.
• بنابرین، سعدی در همین حکم دو زهر ایدئولوژیکی متفاوت را به کام خواننده بی خبر می ریزد:
• زهر نهفته در «تئوری روزی» و زهر نهفته در دیالک تیک بالا و پست.
• خواننده ـ بی آنکه خود خبردار شود ـ نتیجه می گیرد که نابرابری اجتماعی همانقدر طبیعی و منطقی و ازلی و ابدی است که ناهمواری کوه و دشت، تپه و دره طبیعی و خداخواسته و مصلحتی است.
• اکنون دیگری تردیدی باقی نمی ماند، که باعث و بانی ناهمواری ها و نابرابری های طبیعی و طبقاتی در جامعه و جهان کسی جز خود خدا نیست.
• نتیجه ارتجاعی خونین ناشی از این خدعه فئودالی، عبارت از این خواهد بود که مبارزه طبقاتی هم کفر محض است و هم بر ضد قوانین طبیعی است.
*****
• سعدی اکنون خداوند تعالی را با اکثریت خداوندان سلسله مراتبی زمینی مورد مقایسه قرار داده است:
• پدر بر پسر نافرمان، بی تردید خشم می گیرد.
• خویش متمول از خویش فقیرمی تواند ناخشنود شود و او را مثل بیگانه ای از خود براند.
• بنده ای را که چابک نباشد، خداوندگارش عزیز نمی دارد، به تازیانه می بندد و حبس و تأدیب می کند.
• رفیق اگر شفیق نباشد، تنها گذاشته می شود و
• سپاهی اگر ترک خدمت کند، شاه لشکرکش او را به دادگاه نظامی می فرستد و به زندان و اعدام محکوم می کند.
• مناسبات اجتماعی در جامعه سعدی از این قرارند.
• اما خداوند بالا و پست، بی اعتنا به خدا دوستی و خدا دشمنی انسان ها، رزق و روزی شان را می رساند و این حتی شامل حال سیمرغ در قله قاف می شود.
• استعمال مفهوم «خداوند بالا و پست» از سوی سعدی نه تصادفی و ناآگاهانه، بلکه آگاهانه و اندیشیده است.
• سعدی بعدها همین مفهوم را در قالب «نگهدار بالا و شیب» مورد تأکید قرار خواهد داد، تا خدا خواسته و الهی بودن جامعه طبقاتی را نشان دهد و توجیه کند.
• در این مفهوم، ایدئولوژی طبقاتی سعدی ته نشین شده است.
حکم
• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (9) بسط و تعمیم می دهد.
9
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و صفات عجیب و غریبی را به خدا (توانگر) نسبت می دهد.
• سعدی اکنون کارهای خیر خداوندان زمین را یک به یک در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها را به حساب خدا می گذارد.
• اگر پادشاه شیراز سالی یکبار خوان یغما می گسترد و در قصر به روی دشمن و دوست باز می شود، تا بیایند و بخورند و ببرند، اکنون سفره عام کذائی زمین به خوان یغمای خدا مبدل می شود و وارونه سازی غریبی صورت می گیرد.
• به نظر سعدی و حافظ، ثروت اجتماعی تولید نمی شود، بلکه نازل می شود و مقسم روزی سلاطین و خوانین نیستند، بلکه شخص شخیص خدا ست.
• چنین یاوه ای را باید به زور چماق و چوب و تفنگ به توده مولد و زحمتکش قبولاند که پس از برداشت محصول سالانه، پاداش زحمات خود را به شکل حبس و تأدیب و شلاق و شکنجه دریافت می کنند و از خرمنگاه جز ژنده ای برای خانواده خویش نمی برند.
حکم
• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک (10) بسط و تعمیم می دهد.
10
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و همه موجودات بسط و تعمیم می دهد و وظیفه رزق رسانی خدا را چنان مطلق می کند که حتی پرندگان خیالی و افسانه ای در کوه های خیالی از خوان کرمش نصیب می برند.
حکم
• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز
• سعدی در این حکم، به توصیف خدا می پردازد.
• مفاهیمی که او برای وصف خدا به کار می برد، همه رنگ و بوی فئودالی دارند :
• کرمگستر، کارساز، دارای خلق و دانای راز.
• در مفهوم «کرمگستر»، مقوله «احسان» جاسازی شده است.
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (11) بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک (12) و مصرف را به شکل دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
12 ـ 11
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک تولید و مصرف را با دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
• او انسان را تا حد سگ ولگرد تنزل می دهد.
• مفهوم «دارای خلق»، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین و سلاطین فئودالی در لحظه های مستی، رضایت و دلخوشی است.
• سعدی در ابیات بعدی چهره دیگر آنان را هم در آیینه آسمان منعکس خواهد کرد و به خداوند تعالی نسبت خواهد داد.
• در مفهوم «دانای راز»، رازدانی خوانین و سلاطین فئودالی در آیینه آسمان منعکس می شود و به حساب خدا گذاشته می شود.
• راز در دربارهای جوامع فئودالی، یکی از مهمترین مقوله ها ست.
• هر شاهی هزاران چشم و گوش دارد، که سودائی جز شکار راز ندارند.
• دربارهای فئودالی مملو از ددان درنده است، که سودائی جز توطئه علیه یکدیگر ندارند و از ترس یکدیگر نه شب آرام دارند و نه روز.
• ندانمگرائی آشنا در تئوری (13) سعدی و بویژه حافظ، ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.
13
• ندانمگرائی آشنا در تئوری شناخت سعدی و بویژه حافظ ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.
• هرکس رازی ـ بسان گنجی ـ در گور سینه اش نهان دارد و تنها زمانی می توان بدان پی برد، که خنجر بر پشتش نشسته است و نفس واپسین از دهانش بیرون می زند.
• سوء ظن عمومی، حاکم مطلق است و دانستن نیت باطنی افراد به امری محال مبدل شده است.
• راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس (14) ـ (15) این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.
15 ـ 14
• راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس آسمانی ـ انتزاعی این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (16) نیز به کمک ملائکه و اجنه و غیره خود به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.
16
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (خدا) نیز به کمک ملائکه و اجنه و علم غیبش، به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.
حکم
• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم
• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و (17) است.
17
• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و استتار است :
• خدا گناه انسان ها را می بیند و با حلم خویش پرده پوشی می کند.
• همان طور که اشراف بنده دار، فئودال و دربار، به کمک «چشم و گوش متحرک»، به کوچکترین حوادث جاری در املاکشان خبر دارند، خداوند تعالی نیز علم غیب دارد و از گناهان انسان ها با خبر می شود، ولی بزرگوارانه آنها را پرده پوشی می کند.
• مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری (29) او به حساب می آیند.
29
• مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری شناخت او به حساب می آیند.
• همه این مفاهیم رنگ و بوی فئودالی ـ درباری دارند.
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت.
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شین میم شین
شین میم شین
در ستایش خداوند تعالی بخش دوم
• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر بی گمان خشم گیرد بسی
• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش
• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار
• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری
• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست
• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست
• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد
• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز
• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم
*****
حکم
• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر ـ بی گمان ـ خشم گیرد بسی
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و (1) را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد.
1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و از خشم خارق العاده فراز (پدر) نسبت به فرود (پسر) گزارش می دهد.
حکم
• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک (2) بسط و تعمیم می دهد.
2
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک خویشاوندی بسط و تعمیم می دهد و از رانده شدن فرود بوسیله فراز، در صورت نارضایتی گزارش می دهد.
• او ضمنا از افتادن شکاف در در واحدهای خویشاوند و پیدایش تفاوت های طبقاتی خبر می دهد.
حکم
• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (3) بسط و تعمیم می دهد.
3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک خداوندگار و بنده بسط و تعمیم می دهد و از خفت کشیدن فرود (بنده) از دست فراز (خداوندگار)، در صورت چابک نبودن گزارش می دهد.
• جالب واژه «خداوندگار» است که سعدی برای بنده دار انتخاب می کند.
• در این فرمولبندی ترفند ایدئولوژیکی سعدی نهان شده است.
• زیرا همین واژه در مورد معبود و بنده دار آسمانی نیز بکار می رود.
• بدین طریق میان بنده دار و تصویر آسمانی ـ انتزاعی اش انطباق کامل تشکیل می شود و خواننده بخت برگشته تا به خود آید، زهر ایدئولوژیکی سعدی کارگر می افتد و از او بنده سر به زیری پدید می آید.
حکم
• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستور دیگری را به شکل دیالک تیک (4) بسط و تعمیم می دهد.
4
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک رفاقت بسط و تعمیم می دهد و از پایان دوستی میان فرود و فراز بظاهر همتراز در صورت فقدان شفقت گزارش می دهد.
حکم
• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (5) بسط و تعمیم می دهد.
5
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک شاه لشکرکش و لشکری بسط و تعمیم می دهد و از سردی رابطه فراز (شاه) نسبت به فرود (لشکری)، در صورت ترک خدمت گزارش می دهد.
• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و (6) را سر هم بندی می کند.
6
• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و انسان را سر هم بندی می کند.
• کسب و کار سعدی و بعدها حافظ همین است، که ما آن را با مفهوم فلسفی «انعکاس» بیان می کنیم.
• انعکاس سعدی در این احکام را ما انعکاس آسمانی ـ انتزاعی می نامیم.
• سعدی و بویژه حافظ، نوع دیگری از انعکاس هم به عمل می آورند.
• حافظ سقف قصر خسرو شیراز را با آسمان پر ستاره مورد مقایسه قرار می دهد و ادعا می کند که فلک عکس واحدی از قصر خسرو شیراز برداشته و آن را به اشکال مختلف تعمیم داده است و نتیجه اش سقف مزین به ستاره آسمان های تو در تو شده است.
حکم
• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و (7) بسط و تعمیم می دهد.
7
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و انسان بسط و تعمیم می دهد و اعلام می کند که خداوند (یعنی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خداوندان گونه گون زمین) بر خلاف آنها، هرگز در رزق را بر بندگان (فرود) عاصی نمی بندد و ضمنا با تردستی بی نظیری رسالت ایدئولوژیکی ـ فئودالی خود را به مورد اجرا می گذارد و از خداوند بالا و پست سخن می گوید.
• بدین طریق دیالک تیک فراز و (8) در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.
8
• بدین طریق دیالک تیک فراز و فرود در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.
• بنابرین، سعدی در همین حکم دو زهر ایدئولوژیکی متفاوت را به کام خواننده بی خبر می ریزد:
• زهر نهفته در «تئوری روزی» و زهر نهفته در دیالک تیک بالا و پست.
• خواننده ـ بی آنکه خود خبردار شود ـ نتیجه می گیرد که نابرابری اجتماعی همانقدر طبیعی و منطقی و ازلی و ابدی است که ناهمواری کوه و دشت، تپه و دره طبیعی و خداخواسته و مصلحتی است.
• اکنون دیگری تردیدی باقی نمی ماند، که باعث و بانی ناهمواری ها و نابرابری های طبیعی و طبقاتی در جامعه و جهان کسی جز خود خدا نیست.
• نتیجه ارتجاعی خونین ناشی از این خدعه فئودالی، عبارت از این خواهد بود که مبارزه طبقاتی هم کفر محض است و هم بر ضد قوانین طبیعی است.
*****
• سعدی اکنون خداوند تعالی را با اکثریت خداوندان سلسله مراتبی زمینی مورد مقایسه قرار داده است:
• پدر بر پسر نافرمان، بی تردید خشم می گیرد.
• خویش متمول از خویش فقیرمی تواند ناخشنود شود و او را مثل بیگانه ای از خود براند.
• بنده ای را که چابک نباشد، خداوندگارش عزیز نمی دارد، به تازیانه می بندد و حبس و تأدیب می کند.
• رفیق اگر شفیق نباشد، تنها گذاشته می شود و
• سپاهی اگر ترک خدمت کند، شاه لشکرکش او را به دادگاه نظامی می فرستد و به زندان و اعدام محکوم می کند.
• مناسبات اجتماعی در جامعه سعدی از این قرارند.
• اما خداوند بالا و پست، بی اعتنا به خدا دوستی و خدا دشمنی انسان ها، رزق و روزی شان را می رساند و این حتی شامل حال سیمرغ در قله قاف می شود.
• استعمال مفهوم «خداوند بالا و پست» از سوی سعدی نه تصادفی و ناآگاهانه، بلکه آگاهانه و اندیشیده است.
• سعدی بعدها همین مفهوم را در قالب «نگهدار بالا و شیب» مورد تأکید قرار خواهد داد، تا خدا خواسته و الهی بودن جامعه طبقاتی را نشان دهد و توجیه کند.
• در این مفهوم، ایدئولوژی طبقاتی سعدی ته نشین شده است.
حکم
• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (9) بسط و تعمیم می دهد.
9
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و صفات عجیب و غریبی را به خدا (توانگر) نسبت می دهد.
• سعدی اکنون کارهای خیر خداوندان زمین را یک به یک در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها را به حساب خدا می گذارد.
• اگر پادشاه شیراز سالی یکبار خوان یغما می گسترد و در قصر به روی دشمن و دوست باز می شود، تا بیایند و بخورند و ببرند، اکنون سفره عام کذائی زمین به خوان یغمای خدا مبدل می شود و وارونه سازی غریبی صورت می گیرد.
• به نظر سعدی و حافظ، ثروت اجتماعی تولید نمی شود، بلکه نازل می شود و مقسم روزی سلاطین و خوانین نیستند، بلکه شخص شخیص خدا ست.
• چنین یاوه ای را باید به زور چماق و چوب و تفنگ به توده مولد و زحمتکش قبولاند که پس از برداشت محصول سالانه، پاداش زحمات خود را به شکل حبس و تأدیب و شلاق و شکنجه دریافت می کنند و از خرمنگاه جز ژنده ای برای خانواده خویش نمی برند.
حکم
• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک (10) بسط و تعمیم می دهد.
10
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و همه موجودات بسط و تعمیم می دهد و وظیفه رزق رسانی خدا را چنان مطلق می کند که حتی پرندگان خیالی و افسانه ای در کوه های خیالی از خوان کرمش نصیب می برند.
حکم
• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز
• سعدی در این حکم، به توصیف خدا می پردازد.
• مفاهیمی که او برای وصف خدا به کار می برد، همه رنگ و بوی فئودالی دارند :
• کرمگستر، کارساز، دارای خلق و دانای راز.
• در مفهوم «کرمگستر»، مقوله «احسان» جاسازی شده است.
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (11) بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک (12) و مصرف را به شکل دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
12 ـ 11
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک تولید و مصرف را با دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
• او انسان را تا حد سگ ولگرد تنزل می دهد.
• مفهوم «دارای خلق»، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین و سلاطین فئودالی در لحظه های مستی، رضایت و دلخوشی است.
• سعدی در ابیات بعدی چهره دیگر آنان را هم در آیینه آسمان منعکس خواهد کرد و به خداوند تعالی نسبت خواهد داد.
• در مفهوم «دانای راز»، رازدانی خوانین و سلاطین فئودالی در آیینه آسمان منعکس می شود و به حساب خدا گذاشته می شود.
• راز در دربارهای جوامع فئودالی، یکی از مهمترین مقوله ها ست.
• هر شاهی هزاران چشم و گوش دارد، که سودائی جز شکار راز ندارند.
• دربارهای فئودالی مملو از ددان درنده است، که سودائی جز توطئه علیه یکدیگر ندارند و از ترس یکدیگر نه شب آرام دارند و نه روز.
• ندانمگرائی آشنا در تئوری (13) سعدی و بویژه حافظ، ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.
13
• ندانمگرائی آشنا در تئوری شناخت سعدی و بویژه حافظ ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.
• هرکس رازی ـ بسان گنجی ـ در گور سینه اش نهان دارد و تنها زمانی می توان بدان پی برد، که خنجر بر پشتش نشسته است و نفس واپسین از دهانش بیرون می زند.
• سوء ظن عمومی، حاکم مطلق است و دانستن نیت باطنی افراد به امری محال مبدل شده است.
• راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس (14) ـ (15) این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.
15 ـ 14
• راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس آسمانی ـ انتزاعی این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (16) نیز به کمک ملائکه و اجنه و غیره خود به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.
16
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (خدا) نیز به کمک ملائکه و اجنه و علم غیبش، به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.
حکم
• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم
• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و (17) است.
17
• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و استتار است :
• خدا گناه انسان ها را می بیند و با حلم خویش پرده پوشی می کند.
• همان طور که اشراف بنده دار، فئودال و دربار، به کمک «چشم و گوش متحرک»، به کوچکترین حوادث جاری در املاکشان خبر دارند، خداوند تعالی نیز علم غیب دارد و از گناهان انسان ها با خبر می شود، ولی بزرگوارانه آنها را پرده پوشی می کند.
• مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری (29) او به حساب می آیند.
29
• مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری شناخت او به حساب می آیند.
• همه این مفاهیم رنگ و بوی فئودالی ـ درباری دارند.
صداقت، تنها زمانی می تواند واقعیت پیدا کند، که خصومت طبقاتی میان انسان ها از بین رفته باشد و کسی سود خود را در زیان دیگران نبیند.
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر