۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

خود آموز خود اندیشی (2)

شیخ سعدی (1184 ـ 1283 و یا 1291)
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت.

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شین میم شین

در ستایش خداوند تعالی بخش دوم

• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر بی گمان خشم گیرد بسی

• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش

• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار

• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق

• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری

• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست

• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست

• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد

• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز

• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم

*****

حکم
• اگر با پدر جنگ جوید کسی
• پدر ـ بی گمان ـ خشم گیرد بسی

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و (1) را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد.

1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد و از خشم خارق العاده فراز (پدر) نسبت به فرود (پسر) گزارش می دهد.

حکم
• وگر خویش راضی نباشد ز خویش
• چو بیگانگانش براند ز پیش

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک (2) بسط و تعمیم می دهد.

2
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستوری را به شکل دیالک تیک خویشاوندی بسط و تعمیم می دهد و از رانده شدن فرود بوسیله فراز، در صورت نارضایتی گزارش می دهد.
• او ضمنا از افتادن شکاف در در واحدهای خویشاوند و پیدایش تفاوت های طبقاتی خبر می دهد.

حکم
• و گر بنده چابک نباشد به کار
• عزیزش ندارد خداوندگار

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (3) بسط و تعمیم می دهد.

3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک خداوندگار و بنده بسط و تعمیم می دهد و از خفت کشیدن فرود (بنده) از دست فراز (خداوندگار)، در صورت چابک نبودن گزارش می دهد.

• جالب واژه «خداوندگار» است که سعدی برای بنده دار انتخاب می کند.
• در این فرمولبندی ترفند ایدئولوژیکی سعدی نهان شده است.
• زیرا همین واژه در مورد معبود و بنده دار آسمانی نیز بکار می رود.
• بدین طریق میان بنده دار و تصویر آسمانی ـ انتزاعی اش انطباق کامل تشکیل می شود و خواننده بخت برگشته تا به خود آید، زهر ایدئولوژیکی سعدی کارگر می افتد و از او بنده سر به زیری پدید می آید.

حکم
• و گر بر رفیقان نباشی شفیق
• به فرسنگ بگریزد از تو رفیق


• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود مستور دیگری را به شکل دیالک تیک (4) بسط و تعمیم می دهد.

4
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک رفاقت بسط و تعمیم می دهد و از پایان دوستی میان فرود و فراز بظاهر همتراز در صورت فقدان شفقت گزارش می دهد.

حکم
• و گر ترک خدمت کند لشکری
• شود شاه لشکرکش از وی بری

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود دیگری را به شکل دیالک تیک (5) بسط و تعمیم می دهد.

5
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی دیگری را به شکل دیالک تیک شاه لشکرکش و لشکری بسط و تعمیم می دهد و از سردی رابطه فراز (شاه) نسبت به فرود (لشکری)، در صورت ترک خدمت گزارش می دهد.

• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و (6) را سر هم بندی می کند.

6
• سعدی اکنون همه این موارد را در آیینه آسمان منعکس می کند و پس از عمل منطقی انتزاع، یعنی پس از دور ریختن جنبه های خاص و فرعی آنها و استخراج جنبه مشترک همه آنها، دیالک تیک خدا و انسان را سر هم بندی می کند.

• کسب و کار سعدی و بعدها حافظ همین است، که ما آن را با مفهوم فلسفی «انعکاس» بیان می کنیم.
انعکاس سعدی در این احکام را ما انعکاس آسمانی ـ انتزاعی می نامیم.
• سعدی و بویژه حافظ، نوع دیگری از انعکاس هم به عمل می آورند.
حافظ سقف قصر خسرو شیراز را با آسمان پر ستاره مورد مقایسه قرار می دهد و ادعا می کند که فلک عکس واحدی از قصر خسرو شیراز برداشته و آن را به اشکال مختلف تعمیم داده است و نتیجه اش سقف مزین به ستاره آسمان های تو در تو شده است.

حکم
• ولیکن خداوند بالا و پست
• به عصیان در رزق، بر کس نبست

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و (7) بسط و تعمیم می دهد.

7
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خداوند و انسان بسط و تعمیم می دهد و اعلام می کند که خداوند (یعنی انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خداوندان گونه گون زمین) بر خلاف آنها، هرگز در رزق را بر بندگان (فرود) عاصی نمی بندد و ضمنا با تردستی بی نظیری رسالت ایدئولوژیکی ـ فئودالی خود را به مورد اجرا می گذارد و از خداوند بالا و پست سخن می گوید.
• بدین طریق دیالک تیک فراز و (8) در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.

8
• بدین طریق دیالک تیک فراز و فرود در زمین به شکل دیالک تیک بالا و پست بسط داده می شود و منشاء الهی و طبیعی کسب می کند.

• بنابرین، سعدی در همین حکم دو زهر ایدئولوژیکی متفاوت را به کام خواننده بی خبر می ریزد:
• زهر نهفته در «تئوری روزی» و زهر نهفته در دیالک تیک بالا و پست.

• خواننده ـ بی آنکه خود خبردار شود ـ نتیجه می گیرد که نابرابری اجتماعی همانقدر طبیعی و منطقی و ازلی و ابدی است که ناهمواری کوه و دشت، تپه و دره طبیعی و خداخواسته و مصلحتی است.
• اکنون دیگری تردیدی باقی نمی ماند، که باعث و بانی ناهمواری ها و نابرابری های طبیعی و طبقاتی در جامعه و جهان کسی جز خود خدا نیست.

نتیجه ارتجاعی خونین ناشی از این خدعه فئودالی، عبارت از این خواهد بود که مبارزه طبقاتی هم کفر محض است و هم بر ضد قوانین طبیعی است.
*****
• سعدی اکنون خداوند تعالی را با اکثریت خداوندان سلسله مراتبی زمینی مورد مقایسه قرار داده است:
• پدر بر پسر نافرمان، بی تردید خشم می گیرد.
• خویش متمول از خویش فقیرمی تواند ناخشنود شود و او را مثل بیگانه ای از خود براند.
• بنده ای را که چابک نباشد، خداوندگارش عزیز نمی دارد، به تازیانه می بندد و حبس و تأدیب می کند.
• رفیق اگر شفیق نباشد، تنها گذاشته می شود و
• سپاهی اگر ترک خدمت کند، شاه لشکرکش او را به دادگاه نظامی می فرستد و به زندان و اعدام محکوم می کند.

• مناسبات اجتماعی در جامعه سعدی از این قرارند.
• اما خداوند بالا و پست، بی اعتنا به خدا دوستی و خدا دشمنی انسان ها، رزق و روزی شان را می رساند و این حتی شامل حال سیمرغ در قله قاف می شود.
• استعمال مفهوم «خداوند بالا و پست» از سوی سعدی نه تصادفی و ناآگاهانه، بلکه آگاهانه و اندیشیده است.
• سعدی بعدها همین مفهوم را در قالب «نگهدار بالا و شیب» مورد تأکید قرار خواهد داد، تا خدا خواسته و الهی بودن جامعه طبقاتی را نشان دهد و توجیه کند.
• در این مفهوم، ایدئولوژی طبقاتی سعدی ته نشین شده است.

حکم
• ادیم زمین سفره عام او ست
• بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست


• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (9) بسط و تعمیم می دهد.

9
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و صفات عجیب و غریبی را به خدا (توانگر) نسبت می دهد.

• سعدی اکنون کارهای خیر خداوندان زمین را یک به یک در آیینه آسمان منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها را به حساب خدا می گذارد.
• اگر پادشاه شیراز سالی یکبار خوان یغما می گسترد و در قصر به روی دشمن و دوست باز می شود، تا بیایند و بخورند و ببرند، اکنون سفره عام کذائی زمین به خوان یغمای خدا مبدل می شود و وارونه سازی غریبی صورت می گیرد.
• به نظر سعدی و حافظ، ثروت اجتماعی تولید نمی شود، بلکه نازل می شود و مقسم روزی سلاطین و خوانین نیستند، بلکه شخص شخیص خدا ست.

• چنین یاوه ای را باید به زور چماق و چوب و تفنگ به توده مولد و زحمتکش قبولاند که پس از برداشت محصول سالانه، پاداش زحمات خود را به شکل حبس و تأدیب و شلاق و شکنجه دریافت می کنند و از خرمنگاه جز ژنده ای برای خانواده خویش نمی برند.

حکم
• چنان پهن خوان کرم گسترد
• که سیمرغ در قاف روزی خورد

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک (10) بسط و تعمیم می دهد.

10
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و همه موجودات بسط و تعمیم می دهد و وظیفه رزق رسانی خدا را چنان مطلق می کند که حتی پرندگان خیالی و افسانه ای در کوه های خیالی از خوان کرمش نصیب می برند.

حکم
• لطیف کرم گستر کارساز
• که دارای خلق است و دانای راز

• سعدی در این حکم، به توصیف خدا می پردازد.
• مفاهیمی که او برای وصف خدا به کار می برد، همه رنگ و بوی فئودالی دارند :
• کرمگستر، کارساز، دارای خلق و دانای راز.

• در مفهوم «کرمگستر»، مقوله «احسان» جاسازی شده است.
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و (11) بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک (12) و مصرف را به شکل دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.

12 ـ 11
• سعدی با این مفهوم از سوئی دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و از انسان تفاله ای انگل و بی شخصیت می سازد و از سوی دیگر، دیالک تیک تولید و مصرف را با دیالک تیک مائده و مصرف مسخ و مثله و مخدوش می سازد.
• او انسان را تا حد سگ ولگرد تنزل می دهد.

• مفهوم «دارای خلق»، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین و سلاطین فئودالی در لحظه های مستی، رضایت و دلخوشی است.
• سعدی در ابیات بعدی چهره دیگر آنان را هم در آیینه آسمان منعکس خواهد کرد و به خداوند تعالی نسبت خواهد داد.

• در مفهوم «دانای راز»، رازدانی خوانین و سلاطین فئودالی در آیینه آسمان منعکس می شود و به حساب خدا گذاشته می شود.
• راز در دربارهای جوامع فئودالی، یکی از مهمترین مقوله ها ست.
• هر شاهی هزاران چشم و گوش دارد، که سودائی جز شکار راز ندارند.
• دربارهای فئودالی مملو از ددان درنده است، که سودائی جز توطئه علیه یکدیگر ندارند و از ترس یکدیگر نه شب آرام دارند و نه روز.

ندانمگرائی آشنا در تئوری (13) سعدی و بویژه حافظ، ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.

13
• ندانمگرائی آشنا در تئوری شناخت سعدی و بویژه حافظ ریشه های عینی خود را در این گنداب متعفن فئودالی دارد.

• هرکس رازی ـ بسان گنجی ـ در گور سینه اش نهان دارد و تنها زمانی می توان بدان پی برد، که خنجر بر پشتش نشسته است و نفس واپسین از دهانش بیرون می زند.
• سوء ظن عمومی، حاکم مطلق است و دانستن نیت باطنی افراد به امری محال مبدل شده است.
راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس (14) ـ (15) این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.

15 ـ 14
راز و سر و محرم راز و محرم اسرار، رایج ترین مفاهیم در آثار شعرای فئودالی اند و عالم الغیب و اسرار غیبی و امثالهم انعکاس آسمانی ـ انتزاعی این مفاهیم زمینی ـ درباری اند.
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (16) نیز به کمک ملائکه و اجنه و غیره خود به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.

16
• همانطور که سلطان با جواسیس و چشم و گوشش به اسرار درباریان و خوانین و سلاطین همجوار پی می برد، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آنها، یعنی (خدا) نیز به کمک ملائکه و اجنه و علم غیبش، به اسرار نهان کل بشریت و اجنه و ملائکه وقوف پیدا می کند.

حکم
• دو کونش، یکی قطره از بحر علم
• گنه بیند و پرده پوشد به حلم

• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و (17) است.

17
• سعدی در این حکم، خدا را عالم الغیب قلمداد می کند که دیالک تیک وقوف و استتار است :
• خدا گناه انسان ها را می بیند و با حلم خویش پرده پوشی می کند.

• همان طور که اشراف بنده دار، فئودال و دربار، به کمک «چشم و گوش متحرک»، به کوچکترین حوادث جاری در املاکشان خبر دارند، خداوند تعالی نیز علم غیب دارد و از گناهان انسان ها با خبر می شود، ولی بزرگوارانه آنها را پرده پوشی می کند.

• مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری (29) او به حساب می آیند.

29
مفاهیم «پرده»، «پشت پرده»، «پرده دار» در جهان بینی ایراسیونالیستی حافظ توسعه وسیع می یابند و از مقولات اصلی تئوری شناخت او به حساب می آیند.
• همه این مفاهیم رنگ و بوی فئودالی ـ درباری دارند.
صداقت، تنها زمانی می تواند واقعیت پیدا کند، که خصومت طبقاتی میان انسان ها از بین رفته باشد و کسی سود خود را در زیان دیگران نبیند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر