شیخ سعدی (1184 ـ 1283 و یا 1291)
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شین میم شین
• نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی.
• اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
• کانت، رسول روشنگری و بنیانگذار فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان می گفت:
• تفکر یا تفکر مفهومی (دیسکورسیو) است و یا اصلا تفکر نیست!
• برتولت برشت، فرزند هوشمند کانت، گفته او را در پله ای دیگر از تاریخ تکرار کرد.
• از این رو ست، که ما خود آموز خود را با تمرین تفکر مفهومی آغاز می کنیم.
• بزرگترین نماینده تفکر مفهومی در سراسر تاریخ ایران، سعدی ـ شاعر معروف و فیلسوف گمنام قرون وسطی ـ است.
• از این رو ست، که ما آثار این اندیشمند غول آسا را سطر به سطر و مصرع به مصرع ـ در پژوهشی پیگیر و طولانی ـ تحلیل کرده ایم و تحلیل خواهیم کرد.
• ما همپا با سعدی پیش خواهیم رفت و ضمن یاد گرفتن از او، به نقد افکار او، از پله توسعه کنونی تجربه و دانش بشری خواهیم پرداخت.
• هدف ما کشف و کمک به افشای حقیقت است.
• قصد ما نه فقط آموزش تفکر مفهومی، بلکه تمرین و یادگیری آن است.
• ما شناختافزار دیالک تیک را در تحلیل خود به کار خواهیم برد و در روند کار ـ گام به گام ـ به تکمیل و تصحیح آن خواهیم پرداخت.
• سعدی بزرگترین نماینده این شناختافزار در ظلمات قرون وسطی بوده و هنوز هم است.
• سعدی از سوئی یادآور ارسطو ـ هیولای فلسفه یونان ـ و از سوی دیگر یادآور پیشاهنگ شیوه تفکر مفهومی، یعنی هگل و شاگردان نابغه او، مارکس و انگلس در فلسفه اروپا ست.
• ما سودای افتخار توخالی به این حقیقت امر را در سر نداریم.
• قصد ما اثبات این حقیقت امر است.
• سعدی خورشید لایزال تفکر مفهومی و شناختافزار دیالک تیک در ظلمات قرون وسطی بوده است .
• احتمالا شدت تشعشع این خورشید زمینی و یا خفاشوارگی محققان فئودالی، سبب نا شناخته ماندن او شده است.
• قصد ما پس زدن پرده های جهل نسبت به این خورشید خجسته بشریت است.
بوستان
در ستایش خداوند تعالی
بخش اول
دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 1 ـ 3.
• به نام خدائی که جان آفرید
• سخن گفتن اندر زبان آفرید
• خداوند بخشنده دستگیر
• کریم عطابخش پوزش پذیر
• عزیزی، که هر کز درش سر بتافت
• به هر در که شد، هیچ عزت نیافت
• سر پادشاهان گردنفراز
• به درگاه او بر زمین نیاز
• نه گردنکشان را بگیرد به فور
• نه عذرآوران را براند به جور
• و گر خشم گیرد ز کردار زشت
• چو باز آمدی، ما جرا در نوشت
*****
حکم
• به نام خدائی که جان آفرید
• سخن گفتن اندر زبان آفرید
• ما این نقطه نظر شیخ شیراز را با نقطه نظر شیخ شبستر، حکیم تقریبا معاصر او مورد مقایسه قرار می دهیم :
شیخ شبستر
• از آن دم گشت پیدا هر دو عالم
• وز آن دم شد هویدا جان آدم
• شیخ شبستر در این حکم، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک دم و دوعالم و دیالک تیک دم و جان آدم بسط و تعمیم می دهد.
• به نظر او هم هستی مادی ناشی از دم الهی است و هم جان غیرمادی آدم.
• نظر شیخ با قصه آفرینش همخوانی کامل دارد:
• خدا پس از ساختن مجسمه آدم و حوا در اندام بی جان آندو روح می دمد.
• پس جان آدمی چیزی الهی است.
• جاودانگی جان نیز از همین رو ست.
• می توان گفت که خدا جان را از خود بر گرفته و به انسان به امانت داده است و هر وقت خواست، می تواند عزرائیل را بفرستد و آن را پس بگیرد، قبض کند.
• شیخ شیراز اما برعکس، جان را مثل تن و هر چیز مادی دیگر، آفریدنی و مخلوق می داند.
• مفهوم «آفرینش جان» به معنی از نیستی به هستی آوردن آن است.
• خدا اما در تئولوژی اسلامی هستی مطلق است و فنا را در خطه او راه نیست.
• این تفاوت بر تیزهوشی خارق العاده شیخ شبستر دلالت دارد.
*****
حکم
• به نام خدائی که جان آفرید
• سخن گفتن اندر زبان آفرید
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک (1) و دیالک تیک (2) بسط و تعمیم می دهد.
2 ـ 1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک تن و جان، دیالک تیک ماده و روح بسط و تعمیم می دهد.
• او مفهوم «جان» را به مثابه ضد دیالک تیکی مفهوم «تن» و یا «جسم» به کار می برد.
• تن آدمی شریف است، به جان آدمیت
• نه همین لباس زیبا ست، نشان آدمیت
• به نظر او انسان، دیالک تیک جسم و جان است.
• او میان انسان بی جان و جماد و جانور فرقی قائل نمی شود.
• در تفکر قرون وسطای اروپا، از جمله در تومیسم (مکتب فلسفی پر نفوذ کلیسای کاتولیک) هم، جانوران و زنان فاقد روح تلقی می شوند.
• این حکم ظاهرا ساده سعدی از غنای علمی و معرفتی بسیار بزرگی سرشار است، که به احتمال قوی خود سعدی ـ علیرغم تفکر و شناخت ژرفش ـ نمی تواند بدان واقف بوده باشد.
• در صحت بی چون و چرای حکم سعدی نمی توان تردید کرد:
• انسان بدون تفکر، شناخت و خرد (فلسفه) فرقی با جماد و جانور ندارد.
• اما این نظر سعدی که جان (تفکر، شناخت، خرد و اندیشه) و زبان مخلوق خداوند تعالی اند، از لحاظ علمی نظر باطل و نادرستی است.
• جان و زبان، نه بطرزی یکباره، ناگهانی و همیشه همان، بلکه در جریان توسعه و تکامل میلیون ها ساله انسانی، در روند کار، همپای کار و ببرکت کار قوام یافته اند و همچنان توسعه و تکامل می یابند و خواهند یافت.
حکم
• خداوند بخشنده دستگیر
• کریم عطابخش پوزش پذیر
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک (3) و دیالک تیک (4) بسط و تعمیم می دهد و ضمنا دیالک تیک فراز و فرود زمینی را در آیینه زلال آسمان منعکس می کند.
4 ـ 3
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک گدا و توانگر و دیالک تیک پوزش خواه و پوزش پذیر بسط و تعمیم می دهد و ضمنا دیالک تیک فراز و فرود زمینی را در آیینه زلال آسمان منعکس می کند.
• سعدی به خداوند تعالی صفات خاص اشراف بنده دار ، فئودال و دربار را نسبت می دهد:
• بخشنده، دست گیرنده، کریم (بخشاینده)، عطابخش، پوزش پذیر.
• سعدی چیزها، پدیده ها و سیستم های (به انضمام انسان های) زمینی را نخست در آئینه زلال آسمان منعکس می کند و سپس رابطه میان اشیاء و عکس ها را وارونه و معکوس می نماید.
• بدین طریق از وارونه سازی رابطه خوانین و سلاطین زمینی با عکس آسمانی ـ انتزاعی آنها، مفاهیم خدا و سایه خدا (الله و ظل الله) ساخته می شوند.
• در این رابطه جای شیئ و سایه، ظل الله و الله عوض شده است.
• دیالک تیک انسان و (5)، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک «بنده، رعیت، نوکر، کلفت و غلام» و «خداوند بنده و خداوند نعمت» است.
5
• دیالک تیک انسان و خدا، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی دیالک تیک «بنده، رعیت، نوکر، کلفت و غلام» و «خداوند بنده و خداوند نعمت» است.
• همان طور که «خداوند نعمت» و یا «خداوند بنده» با بنده ها، رعایا و زیردستان گناهکار نافرمان و نا سپاس و قدرناشناس مواجه است، به همان سان نیز خداوند تعالی با انسان های معصیتکار، عاصی، طاغی و پوزش خواه مواجه است.
• صفات خدا نیز از چنین رابطه ای با انسان حکایت می کنند.
• دیالک تیک انسان و خدا یادآور دیالک تیک محکوم و (6)، دیالک تیک زیردست و زبردست، دیالک تیک بنده و (7)، دیالک تیک رعیت و ارباب، دیالک تیک نوکر و آقا، دیالک تیک غلام و (8) است.
8 ـ 6
• دیالک تیک انسان و خدا یادآور دیالک تیک محکوم و حاکم، دیالک تیک زیردست و زبردست، دیالک تیک بنده و بنده دار، دیالک تیک رعیت و ارباب، دیالک تیک نوکر و آقا، دیالک تیک غلام و خواجه است.
• خدا همانند اشراف بنده دار، فئودال و دربار صاحب همه چیز، به انضمام خود انسان ها ست و انسان اوبژکت و شیئی است، زر خرید، مملوک، تهی دست و پوک.
• البته سعدی و حافظ برای عوامفریبی، دیالک تیک انسان و خدا را تحریف می کنند و از آن دیالک تیک عاشق و معشوق می سازند و از خدا و سایه های خدا با مفهوم «دوست» نام می برند.
حکم
• عزیزی، که هر کز درش سر بتافت
• به هر در که شد، هیچ عزت نیافت
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک ذلیل و (9)، دیالک گدا و (10) بسط و تعمیم می دهد.
10 ـ 9
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک ذلیل و عزیز، دیالک تیک گدا و توانگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن خدا (عزیز و توانگر) می داند.
• در فلسفه سعدی دیالک تیک انسان و خدا به دیالک تیک هیچ و (11)، به دیالک تیک هیچکاره و (12) بدل می شود و عملا تخریب می شود.
12 ـ 11
• در فلسفه سعدی دیالک تیک انسان و خدا به دیالک تیک هیچ و همه چیز، به دیالک تیک هیچکاره و همه کاره بدل می شود و عملا تخریب می شود.
• چون دیالک تیک هرگز عضو هیچکاره نمی پذیرد و روی یک پا نمی تواند بایستد.
• دیالک تیک تکقطبی (مونو پولار) وجود ندارد.
• عنوان «عزیز» یاد آور عنوان قیصرهای مصر است.
• خدا در قاموس سعدی، شاه شاهان، یعنی شاهنشاه است.
• از این رو ست، که او عناوین شاهان را در مورد خدا نیز به کار می برد.
• همان طور که بنده های فراری از غل و زنجیر اربابان بنده دار و رعایای فراری از املاک اشراف فئودال به سرگردانی در کوه و بیابان محکوم می شوند، به همان سان نیز بنده های بی اعتنا به فرامین الهی، به هر دری هم که پناه ببرند، عزت نمی یابند.
• این نکته یکی از کشفیات بزرگ سعدی است و آن را بکرات تکرار می کند.
حکم
• سر پادشاهان گردنفراز
• به درگاه او بر زمین نیاز
• سعدی در این حکم، قله دیالک تیک فراز و (13) زمینی را به شکل دیالک تیک خدا و (14) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز آسمانی (خدا) می داند و ضمنا به توجیه آستان سلطنت بوسی توده مولد و زحمتکش می پردازد.
14 ـ 13
• سعدی در این حکم، قله دیالک تیک فراز و فرود زمینی را به شکل دیالک تیک خدا و شاهان گردنفراز بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز آسمانی (خدا) می داند و ضمنا به توجیه آستان سلطنت بوسی توده مولد و زحمتکش می پردازد :
• حالا که خود سلطان سر نیاز بر درگاه الله می ساید، توهم باید سرنیاز به درگاه ظل الله بسائی.
حکم
• نه گردنکشان را بگیرد به فور
• نه عذرآوران را براند به جور
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (15) را به شکل دیالک تیک فرزند و پدر بسط و تعمیم می دهد، پدری که وسعت نظر دارد و پسر گردنکشش را فوری به دار نمی زند.
• اگر فرزند از کرده خود پشیمان شود و عذرخواهی کند، او را به جور از در نمی راند.
15
• سعدی در این حکم، دیالک تیک انسان و خدا را به شکل دیالک تیک فرزند و پدر بسط و تعمیم می دهد، پدری که وسعت نظر دارد و پسر گردنکشش را فوری به دار نمی کشد و اگر از کرده خود پشیمان شد و عذرخواهی کرد، از در نمی راند.
حکم
• و گر خشم گیرد ز کردار زشت
• چو باز آمدی، ما جرا در نوشت
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و (16) زمینی را در آیینه زلال آسمان منعکس می کند و از آن دیالک تیک خدا و انسان را می سازد.
16
• سعدی در این حکم، دیالک تیک فراز و فرود زمینی را در آیینه زلال آسمان منعکس می کند و از آن دیالک تیک خدا و انسان را می سازد:
• خدا مثل خوانین و سلاطین فئودال ـ بنده دار از کردار زشت انسان ها خشم می گیرد، ولی اگر آنها توبه کنند و برگردند، بر جرایم شان خط می کشد.
• این انعکاس آسمانی ـ انتزاعی مو به موی ارباب ها و خان ها ست:
• آنها از کردار زشت زیردستان خود به خشم می آیند، ولی به محض این که بنده فراری و رعیت عاصی برگشت، به خطای خود اعتراف کرد و نام و آدرس شیاطینی را که باعث گمراهی و عصیان او شده اند، گفت و توبه کرد، پوزش او پذیرفته می شود.
بالاخره باید کشتزارها درو شوند و اراضی اربابی شخم و شیار خورند و کشت شوند.
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر