۱۴۰۰ فروردین ۲۰, جمعه

درنگی در حکایاتی از احسان طبری (۹)

فوران کوه آتش فشان eruption mountain

درنگی

از

میم حجری

 

۵

کوه و دود

 

دودی بالا افراخت تا ستیغ کوه

و

لافید:

«گرچه از تو تیره تر و انبوه ترم، چنان سبکسارم که در هوا ایستاده ام.»

 

کوه گفت:

«نسیمی که از تو سبکسارتر است، پاسخ ات را خواهد داد.»

 

طبری در این جمله

دود

را

آدمی واره

تصور و تصویر می کند.

 

دود مثل آدمیزاد

برمی خیزد

قد برمی افرازد

و

خود

را

بسان کوهنوری

به ستیغ کوه می رساند.

 

کلام طبری در این اثرش

به

لحاظ فرم فرمولبندی

به

کلام احمد شاملو

شباهت دارد:

 

مثال

دودی بالا افراخت تا ستیغ کوه

 

قد برافراشتن

صدهزار بار شیواتر از بالاافراختن است.

نثر طبری

عمدتا

شعرگونه

است.

 

لافید

 

لافید

اصلا

معاصر نیست.

طبری

انگار در عهد کلیله و دمنه است.

 

این چیزها شاملوئیستی اند و نه توده ئیستی.

 

۲

«گرچه از تو تیره تر و انبوه ترم، چنان سبکسارم که در هوا ایستاده ام.»

 

این جمله طبری به لحاظ واقعی ـ نظری معیوب است:

 

دود که در فضا (و نه در هوا) نمی ایستد.

تفاوت جمادات و گازها و بخارها

سیالیت گازها و بخارها ست.

گازها و بخارها

شباهت غریبی به مایعات دارند.

جریان می یابند.

طبری

در جمله بعدی

بر توقف گاز

فاتحه می خواند:

کوه گفت:

«نسیمی که از تو سبکسارتر است، پاسخ ات را خواهد داد.»

 

نسیم سبکساری همان و فاتحه بر ساکنیت دود، همان.

 

پایان

ادامه دارد.

 


۳ نظر:

  1. خیلی عالی بود
    من قطعه اولشو خوندم
    و عالی بود

    پاسخحذف
  2. در کل تحلیل جالبی بود
    اما برداشتهای زیاد تری میشه کرد

    پاسخحذف
  3. آره.
    متون ادبی همین جوری اند.
    در این متون
    اندیشه تبیین روشن نمی یابد.
    همه چیز به فانتزی خواننده محول می شود.
    به همین دلیل
    آثار هنری و ادبی
    شعر
    و
    نثر شعر گونه
    توسط خردستیزان
    برای عوامفریبی به خدمت گرفته می شوند

    پاسخحذف