پروفسور دکتر ورنر هوفمن
(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)
برگردان
میم حجری
پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
۶
درک و برداشت از جانبداری تفکر
۱
· خصوصیات فوق الذکر با رابطه استالینیسم با وجوب جانبداریت (جانبدار بودن) علوم انطباق داشته اند.
۲
· اصل جانبداریت علوم که در عرصه های دیگر حیات اجتماعی ـ مثلا در صدور حکم در دادگاه ها ـ اهمیت بزرگی کسب کرده، آنسان که آن فهمیده و عملی می شود، تأثیرات دیرمان زیانباری بر علوم اجتماعی به جا گذاشته است.
۳
· میان توضیح معرفتی ـ نظری دست و پا شکسته این اصل و کاربست بی دغدغه خاطر آن عدم تناسب چشمگیری وجود دارد.
۴
· رابطه «جانبداریت» و «عینیت» علوم ـ طبیعتا ـ مسئله ساده ای نیست.
۵
· از دید لنین «جانبداریت» علوم ـ در هر حال ـ به معنی نفوذ عمیقتر در عینیت بوده است:
· در وهله اول، این مطالعه همه جانبه واقعیات امور بوده که می بایستی به موضعگیری علمی منجر شود.
۶
· در تفکر استالینیستی ـ اما ـ بر عکس، میان جانبداریت و عینیت دیوار قطوری کشیده می شود.
(عینیت (اوبژکتیویته) مشخصه و اصل پژوهش علمی است که در جهت انعکاس راستین واقعیت عینی در احکام، تئوری ها و غیره سیر می کند.
هرحکم، تئوری و غیره زمانی مشمول عینیت می شود که در واقعیت عینی، امری وجود داشته باشد که مستقل از احکام، تئوری ها و غیره و مستقل از افرادی که این احکام و تئوری ها را تدوین کرده اند، باشد و چند و چون آن چنان باشد که در حکم، تئوری و غیره ادعا می شود.
وقتی از عینیت احکام، تئوری ها و غیره سخن می رود، منظور این است که معیار تعیین کننده در تدوین آنها، نه آرزوها، نظرات، تمایلات، پیشداوری ها و غیره سوبژکتیو، بلکه خود واقعیات امور مطروحه در احکام و تئوری ها و غیره بوده اند و بس.
عینیت را نباید با «عین گرائی» (اوبژکتیویسم) عوضی گرفت، که خواهان بیطرفی مطلق پژوهش علمی است.
امری که نه به لحاظ اجتماعی امکان پذیر است و نه به لحاظ جهان بینی.
مترجم)
(عینگرائی (ابژکتیویسم) عبارت است از طرز تفکر جهان بینانه و متدئولوژیکی که بنا بر آن، پژوهش علمی باید از هرگونه ارزیابی انتقادی، قضاوت طبقاتی، موضعگیری جانبدارانه نسبت به موضوع مورد تحقیق، خود داری کند، زیرا گویا این امر بر علمیت تحقیق لطمه می زند.
مترجم)
۷
· در قاموس استالینیسم، هر آنچه که به صداقت بی غل و غش آزمون همه جانبه و بنیادی مربوط می شود، انگ «اوبژکتیویسم» می خورد.
۸
· دشمن قلمداد کردن کسی، همان و مشکوک گشتن او به طرفداری از اوبژکتیویسم، همان.
۹
· و اگر خود را جای دشمن کذائی بگذاریم و به جای او بیاندیشیم و عمل کنیم، آنگاه می توان نتیجه گرفت که او در نهان طرفدار سینه چاک اوبژکتیویسم است.
۱۰
· بدین طریق، انتقاد از «محتوای» نظرات مخالفین، جای خود را به انتقاد شتابزده از چیزهای «ماورای تجربی» می دهد.
۱۱
· آنگاه نیات باطنی و قلبی پنهان مخالفین در عالم تخیل و فانتزی تخمین زده می شوند و بدین طریق، بر آئین انتقاد، آشکارا خیانت می شود.
۱۲
· بدفهمی استالینیستی از جانبداریت علوم در نکات زیرین خود را عیان می سازد:
الف
· قضاوت های زیر با یکدیگر قاطی و مخلوط می شوند:
۱
· قضاوت هائی که باید به طرز معرفتی ـ نظری (در پرتو تئوری شناخت) از یکدیگر تمیز داده شوند.
۲
· قضاوت های مربوط به وقایع امور که صرفا به عمل می آیند.
۳
· قضاوت های توضیحی مبتنی بر آنها و قضاوت های استنتاجی که از آنها استخراج می شوند.
۴
· بدین طریق، توضیح و نتیجه نهائی در بحث ساده پیرامون وقایع امور در یکدیگر دخالت داده می شوند.
(ورنر هوفمن در این حکم، دیالک تیک تحلیل و استنتاج را در مد نظر دارد.
اصولا قبل از نتیجه گیری (استنتاج) در باره چیزی، باید آن چیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد، تا امکان جمع بندی و استنتاج فراهم آید.
استنتاجی که به نوبه خود بر تحلیل تأثیر متقابل می گذارد و به تصحیح و تعمیق آن منجر می شود.
در تفکر استالینیستی، که ضمنا کار عادی و روزمره ایرانی ها هم است، نتیجه قبل از تحلیل گرفته می شود و تحلیل کذائی به ساز نتیجه از قبل گرفته شده می رقصد.
به عبارت دیگر، دیالک تیک تحلیل و استنتاج وارونه می شود.
مترجم)
۵
· بدین طریق، معیار صحت و سقم احکام، دیگر نه حقیقت مندی آنها، بلکه سودمندی و یا زیانمندی آنها در رابطه با هدف از قبل تعیین شده می گردد.
۶
· و شعار جانبداریت برای بسیاری از متفکران به مجوز سهلی بدل می شود، تا جانبداری خود را بر مبنای تحلیل دقیق وقایع امور استوار نسازند، بلکه برعکس، بر مبنای جانبداریت، وقایع امور را انتخاب و مورد قضاوت قرار دهند.
· (مراجعه کنید به «روانشناسی تفکر کمونیستی»، ج. گابل، «فرم های بیگانگی» ـ مقالاتی راجع به شعور کاذب (۱۹۶۴) ص ۵۳)
ادامه دارد.