مریم بهاری
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
کبری خانم کنارحوض کله پاچه های گوسفند قربانی را که کز داده بود
میشست و میگذاشت داخل آبکش،
گاهگاهی با دست زنبور و مگسها را ازدورسرش دورمیکرد.
بیکار که شد،
بنده خدا
مونده بود بیرون،
ناچار رفت زیرزمین
که
در ایام محرم به آبدارخانه تبدیل میشد.
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
خواهر کمرتو باید ببندی.
الانم از زیر چادر بستم، ولی بعد هشتا شیکم زاییدن
مگه سلامتی میمونه؟
تو فکرکن یه دیوارو هشتا آجرشو ورداری،
والله فرومیریزه.
زهرا
در روضه خانه
را
محکم گرفته
تا
مرادش را از قاضی الحاجات کله خر خردستیز مردم آزار بگیرد
و
برای کبری
چاره ای جز رفتن به زیر زمین و تجدید قوا باقی نمانده است.
زیر زمین
آبدارخانه
(محلی برای تهیه چای و شربت و امثالهم)
است.
چای
مهم ترین نوشابه سکنه شرق است.
سؤال این است که چرا کبری چای می خواهد؟
۲
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
لب حوض، چمباتمه نشسته و کله پاچه کز داده و شسته است.
کبری
در
اثر کار فکری و مادی کمرشکن
انرژی و نیرو از دست داده
و
خسته
شده است.
ما
با
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
سر و کار
داریم.
اشیاء
زبان خاص خود
را
دارند.
ارگانیسم
هم
به
همین سان.
خستگی اندام و کمر درد
«کلمات» اندام آدمی اند.
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
در
واقع
آژیر می کشد:
به
کبری
می فهماند
که
باید
استراحت کند
و
ضمنا
انرژی و نیروی از دست رفته
را
به
مدد مواد انرژی زا
جبران کند.
مارکس
جمله ای دارد
که
در
این مورد بخصوص
هم
معتبر است:
می کنند، بی آنکه بدانند که چرا می کنند.
وقتی
از
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
سخن می رود،
منظور
همین است.
۳
کبری خانم
کنارحوض
کله پاچه های گوسفند قربانی
را
که
کز داده بود
میشست
و
میگذاشت داخل آبکش،
گاهگاهی با دست زنبور و مگسها را ازدورسرش دورمیکرد.
بیکار که شد،
بنده خدا
مونده بود بیرون،
ناچار رفت زیرزمین
که
در ایام محرم به آبدارخانه تبدیل میشد.
راوی خردسال قصه
به
بازتصور و بازتصویر و بازتبیین همه این حقایق امور
می پردازد.
کبری
به
فرمان اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
باید
استراحت کند و تجدید نیرو و انرژی کند
تا
بتواند
به
اکتیویته (فعالیت داوطلبانه و آگاهانه) خود
تداوم بخشد.
راوی خردسال قصه
دو راه برای این کار می شناسد:
رفتن به روضه خانه و استراحت و تجدید قوا (خوردن شیرینی و چای و غیره)
و
یا
رفتن به زیر زمین برای استراحت و خوردن چای قند پهلو.
۴
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
کبری
به
فرمان
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
نه
چای خالی،
بلکه
چای قندپهلو
می طلبد.
انرژی و نیرو
در
همین قند
است
که
از
صراحت می گذرد.
گلوکوز قند
بمب نیرو و انرژی آزاد
است
و
توسط سلول های مغز
بلافاصله
«منفجر» و مصرف می شود.
پس از کار فکری
نیز
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
آژیر
می کشد.
مثلا
سر آدم درد می کند.
آدمی باید حبه قندی جلوی سگ گرسنه اندام افکند،
بر سردرد چیره شود
و
آژیر اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
را
خاموش سازد.
چای
چیست؟
چرا
کبری
احساس نیاز به چای می کند
و
نه
به
آب و آبجو و شیر و نوشابه های دیگر؟
فلسفه چای
اصلا
چیست؟
۵
محبوبه جون
قربون دستت،
یه قندپهلو برام بریز
که
کمرم داره دهن وا میکنه.
نیاکان ما
هزاران سال قبل
آب می خوردند.
آب
اما
آلوده به میکروب های متنوع بود.
در نتیجه بیمار می شدند.
اندیشیده بودند
(نیاکان ما مثل ما خر نبودند)
و
برای دفع شر میکرو ارگانیسم های مضر
آب
را
می جوشاندند.
ولی
خوردن آب گرم
هم
چنگی به دل نمی زد.
در
نتیجه
از
سبزیجات و میوه جات دم دست خود
در
کتری آب می انداختند.
بدین طریق
انواع مختلفی از چای
تشکیل و مد شده است.
چای سیاه
که
در
شرق
عمدتا
نوشیده می شود،
حاوی ماده ای شیمیایی به نام ته ئین است.
چای خورها
با
گذشت زمان
معتاد به ته ئین می شوند
و
اگر
چای نخورند
اندام (ارگانیسم) هشیار و مسئول و متعهد
آژیر می کشد
(معتاد احساس سردرد می کند)
و
ته ئین
می طلبد.
ته ئین
همان
کافه ئین
است
که
دست و پایش در بند اند
و
به
تدریج
آزاد می شود.
تأثیر کافه ئین ( قهوه) فی الفور است.
چون
کافه ئین قهوه
آزاد
است.
کافه ئین چای
اما
اندک اندک
آزاد می شود و مؤثر می افتد.
به
همین دلیل
کسانی که شب ها چای می خورند،
مدت ها در تخت خواب
بیدار می مانند.
برای اینکه کافه ئین چای
اندک اندک آزاد می شود و مانع خواب چای خوران می گردد.
ادامه دارد.