جنگ چریکی و ادبیات
فرج سرکوهی
منبع
مجله گوهران
ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطان پور
فروغ فرخزاد
دلم برای باغچه می سوزد
ادامه
خواهرم
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
و
در پناه عشق همسر مصنوعی اش
و
زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی
آواز
های مصنوعی می خواند
و
بچه های طبیعی می زاید
·
فروغ در این بند
شعر، به توضیح وضع و حال هومانیست ترین و ناتورالیست ترین عضو خانواده (سوبژکت جامعه)
می پردازد.
·
از همین بند شعر معلوم می شود که سرخ ترین سرخگل جامعه و
جهان چه رنجی می برد و چه دردی می کشد:
1
او
خانه اش در آنسوی شهر است
·
خواهر به مثابه
نماینده نیمه دیگر جامعه، از خانواده جدا شده است، بی آنکه قطع رابطه کرده باشد.
·
به همین دلیل، خانه
اش در سوی دیگر شهر است.
·
سؤال این است که منظور
فروغ از مفهوم «سوی دیگر شهر» چیست؟
2
او
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
آوازهای
مصنوعی می خواند
·
اکنون قضیه، مبهم
تر می گردد:
·
منظور از خانه
مصنوعی چیست؟
·
ضمنا منظور از آواز
های مصنوعی چیست؟
·
فرق خانه طبیعی با
خانه مصنوعی و آواز طبیعی با آواز مصنوعی چیست؟
3
او
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
آوازهای
مصنوعی می خواند
·
احتمالا برای درک
منظور فروغ باید ناتورالیستی اندیشید.
·
چون خواهر فروغ
هم با همه فرق داشته است.
·
برای کشف تفاوت و
تضاد خواهر با بقیه اعضای خانواده، به بند قبلی شعر نظری می اندازیم:
و
خواهرم دوست گل ها بود
و
حرف های ساده قلبش را
وقتی
که مادر او را می زد
به
جمع مهربان و ساکت آن ها می برد
و
گاهگاه خانواده ی ماهی ها را
به
آفتاب و شیرینی مهمان می کرد...
·
خواهر فروغ، سابقا
یعنی قبل از جدا شدن از خانواده، بسان خود او بوده است:
·
از سر تا پا ناتورالیست
بوده است.
·
برای درک منظور
فروغ به یکی از اشعار ناتورالیستی او نظری می اندازیم:
تنها
صداست که می ماند
فروغ
فرخزاد
چرا
توقف کنم؟
چرا؟
پرنده
ها به جستجوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت، فواره وار
و در حدود بینش
سیاره های نورانی می چرخند
زمین
ـ در ارتفاع ـ
به
تکرار می رسد
و چاه های هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می شوند
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمی گنجد
چرا
توقف کنم؟
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت
محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صدا ست
صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد
چرا
توقف کنم؟
چه
می تواند باشد، مرداب
چه می تواند باشد،
جز جای تخم ریزی حشرات فساد؟
افکار
سردخانه را
جنازه های باد کرده رقم می زنند
نامرد
ـ در
سیاهی ـ
فقدان مردی اش را پنهان کرده است
و
سوسک، آه
وقتی که سوسک سخن می گوید
چرا
توقف کنم؟
همکاری حروف سربی بیهوده است
همکاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات نخواهد داد
من از سلاله ی
درختانم
تنفس هوای مانده ملولم می کند
پرنده ای که
مرده بود، به من پند داد که
پرواز
را به خاطر بسپارم
نهایت
تمامی نیروها، پیوستن است
پیوستن
به اصل روشن خورشید
و
ریختن
به
شعور نور
طبیعی
است
که آسیاب های بادی می پوسند
چرا
توقف کنم؟
من
خوشه های نارس گندم را
به زیر پستان می گیرم
و شیر می دهم
صدا،
صدا، تنها صدا
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
صدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاک
صدای انعقاد نطفه ی معنی
و بسط ذهن مشترک عشق
صدا، صدا، صدا
تنها
صداست که می ماند
در
سرزمین قدکوتاهان
معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا
توقف کنم؟
من از عناصر چهار گانه اطاعت می کنم
و کار تدوین نظامنامه ی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا
به زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان، چه کار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلأ گوشتی، چه کار
مرا
تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها،
می دانید؟
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
تار و پود این
شعر غنی و غول آسای فروغ به ناتورالیسم و هومانیسم و فمینیسم طراز نوین سرشته است.
·
ما این شعر فروغ
را تحلیل کرده ایم.
·
مراجعه کنید به جهان
و جهان بینی فروغ فرخزاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
او
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
آوازهای
مصنوعی می خواند
·
خواهر فروغ، پرنده
ای است که نه در آشیانه طبیعی، نه در آشیانه ای که خود و همسرش ساخته اند، بلکه در
قفسی (در خانه ای مصنوعی) «زندگی» می کند که اصلا خانه نیست.
·
زندان است.
·
درست به همین
دلیل، نمی تواند، آواز های طبیعی بخواند و بشنود.
·
آواز های پرندگان
در واقع، سیم های تلفن و تلگراف پرندگان اند.
·
در آواز های
پرندگان، پیام ها حمل و نقل و رد و بدل می شوند.
·
پرنده محبوس در
قفس اما تنها ست.
·
به قول فروغ در
شعری دیگر، «چراغ های رابطه» اش، خاموش اند.
·
آواز هایش به
همین دلیل، آواز های فرمال، توخالی، سطحی، بی محتوا و بیهوده اند.
·
آواز های مصنوعی
اند.
·
اصلا آواز نیستند.
5
او
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
و
در پناه عشق همسر مصنوعی اش
آوازهای
مصنوعی می خواند
·
وضع و حال نیمه
دیگر جامعه، خواهر خانواده مورد نظر فروغ، اکنون روشن تر می شود:
·
عشق همسر خواهر هم
نه عشقی طبیعی و اصیل، بلکه «عشقی» مصنوعی، سطحی، قلابی و توخالی است.
·
پرنده در قفس،
زندانی و محبوس است.
·
به همین دلیل قادر
به عاشق شدن طبیعی به پرنده ای و انتخاب همسر از میان خیل پرندگان و تشکیل خانواده
نیست.
·
حریف صاحب قفس
است که تصادفا همسری برای پرنده می یابد تا مثلا تکثیر نوع امکان پذیر گردد.
6
او
خانه اش در آنسوی شهر است
او
در میان خانه ی مصنوعی اش
و
در پناه عشق همسر مصنوعی اش
و
زیر شاخه های درختان سیب مصنوعی
آوازهای
مصنوعی می خواند
·
فروغ با مفهوم «درخت
سیب» به قصه معروف حوا و آدم در بهشت برین (واریانت انجیل) اشاره دارد.
·
شیطان به وساطت
حوا، آدم را به خوردن سیب وسوسه می کند.
·
خوردن سیب در
قاموس فروغ احتمالا به معنی وقوف به عشق است.
·
نتیجه عشق اما
سکس و تکثیر نوع است.
·
طرد و تبعید حوا
و آدم از بهشت، در قاموس تئولوژی مسیحی، احتمالا همین است.
·
آدم قبل از خوردن
سیب، بی خبر از عشق بوده است.
·
خدا به همین
دلیل، حوا و آدم را از خوردن سیب (میوه عشق) نهی کرده بود.
·
درختان سیب خانه
مصنوعی خواهر اما مصنوعی اند.
·
به همین دلیل، عشق
فی مابین نیز نه عشق طبیعی و اصیل، بلکه عشقی مصنوعی است.
·
خواهر به مثابه بسط
و تعمیم مفهوم فقهی حوا، همسرش را به مثابه بسط و تعمیم مفهوم فقهی آدم، وسوسه می
کند، ولی نه با سیب راست راستکی، نه با میوه عشق راست راستکی، بلکه با سیبی مصنوعی،
با میوه عشقی قلابی و مصلحتی.
·
رابطه خواهر با
همسر به رابطه زن خودفروش با عیاش شباهت پیدا می کند.
·
جالب اما چیز
دیگری است:
7
و
بچه های طبیعی می زاید
·
جالب این است که
خواهر، بچه های طبیعی می زاید.
·
بچه های طبیعی
ناشی از عشق مصنوعی.
·
به زبان فروغ:
بچه های طبیعی
ناشی از
«زوزه ی دراز توحش
در عضو جنسی حیوان»
بچه های طبیعی
ناشی از
«حرکت
حقیر کرم در خلأ گوشتی»
ادامه دارد.