فصل بیستم
توسعه علوم طبیعی و فلسفه بورژوائی واپسین:
فیزیک، بیولوژی، روانشناسی
جان ارپن بک
اولریش روزه برگ
برگردان
شین میم شین
پیشکش به
سرهنگ سیف الله غیاثوند
(۱۳۲۰ ـ ۱۳۶۷)
بخش سوم
بیولوژی (زیست شناسی)
ادامه
12
·
نتایج حاصل از علوم منفرد (علیرغم
نتایج منفرد جالب)، برای تئوری منشاء انواع که مبتنی بر استدلال علمی باشد و برای
اثبات خود حیات کافی نبودند.
13
·
با توضیح تحقیقات حاشیه ای در
چارچوب فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان، دو تعمیم تعیین کننده امکان پذیر گشت که هم
توسعه تفکر فلسفی را و هم توسعه تفکر بیولوژیکی را برای مدت مدیدی تحت تأثیر قرار
دادند:
الف
تعمیم اول
·
تعمیم اول از نوع معرفتی ـ انتقادی
ـ مفهومی بود:
1
ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «نقد خرد محض»
نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی
به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (نقد خرد عملی)
استه تیک (نقد قوه قضاوت)
مذهبفلسفه
حقوقفلسفه
تاریخفلسفه
·
ایمانوئل کانت با حرکت از ایدئال
معرفتیِ مبتنی بر مکانیک نیوتونی، به بررسی علوم مته متیزه گشته (ریاضی گشته) می
پردازد که در آنها، برای کلیه عرصه های اوبژکتی طبیعت رابطه مبتنی بر مفهوم علی (علیت، علت و معلول)
و مفهوم هدف معتبر است.
2
·
در حالیکه قانون علیت به مثابه
قانون فهم، از دید ایمانوئل کانت، به عنوان شرط اعتبار عینی قضاوت های تجربی ما
عمل می کند و در مورد کلیه موضوعات دانش تجربی صادق است، برای او، هدفمندی طبیعت،
مفهوم خاصی است که منشاء خود را تنها در قوه قضاوت بازتاب دهنده دارد که در آن،
طبیعت چنان تصور می شود که «انگار فهمی، حاوی بنیان وحدت تنوعات قوانین تجربی اش
است.»
·
(ایمانوئل کانت، «نقد قوه قضاوت»، مجموعه
آثار کانت، جلد 5، 1913، ص 180)
3
·
نخست ببرکت قوه قضاوت ـ به مثابه
حلقه واسط میان فهم و عقل («میان توان وحدت قوانین فهم تحت اصول») ـ و ببرکت مفهوم
هدف قوه قضاوت، که نظام تنوع تجربی، به انضمام (به زبان غیر کانتی) کلیه تفاوت های
کیفی، امکان پذیر می گردد، پیوند سطوح ساختاری ـ مادی ِ کیفیتا متفاوت قابل درک می
گردد.
·
یعنی قبل از پیدا شدن سر و کله درک
قانونی ـ علمی واقعی.
4
·
مفهوم هدف، بدین طریق به مثابه
وسیله شناخت، به مثابه وسیله درک تنوع کیفی طبیعتِ ساختاربندی شده ی هویریستیکی ماهوی،
اما بلحاظ درک واقعی قانون، قابل صرفنظر است و در روند شناخت علمی صرفا به عنوان
«تنظیمگر» نمودار می گردد.
·
(هویریستیک به علم متدها و قواعد کشف و اختراع براهین و یا
تشکیل تئوری ها از طرق غیر استقرائی اطلاق می شود.
·
مراجعه کنید به هویریستیک در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری)
5
·
مفهوم هدف در قاموس کانت، نه
بیانگر اصول عینی، بلکه بیانگر محدودیت معرفتی خاص انسانی است و به مثابه بیانگر
محدودیت معرفتی خاص انسانی، همیشه آنتروپومورف می ماند.
·
یعنی در هیئت انسانی می ماند.
6
·
کانت بیشک می بیند که درک قانونیت
بیولوژیکی به معنی درک مبتنی بر علوم مته متیزه گشته فوق العاده دشوار است.
·
ولی از ایدئال معرفتی، دل برنمی
کند.
7
·
کانت در این میان به اندیشه مهم
دیگری برخورد می کند:
·
با توجه به تنوع بی پایان قوانین
تجربی طبیعت، بسیاری از چیزها باید تصادفی نمودار گردند.
·
کانت اما به دلیل موضع اصلی
مکانیسیستی اش، نمی تواند تصادف عینی را بپذیرد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و
تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
·
کانت اما با توجه به قوانین تجربی،
باید وحدت طبیعی را بپذیرد.
·
چون در غیر این صورت، دانش تجربی
واحد نمی تواند تشکیل شود.
·
به همین دلیل، قوه قضاوت باید اصل
هدفمندیت را به مثابه اصل سوبژکتیو، به
کار برد.
9
·
تله ئولوژی (غائیت) و درک تصادف به
مثابه مقوله ای صرفا سوبژکتیو با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند و برعکس:
·
حذف نگرش های تله ئولوژیکی، ضرورت
قبول تصادف عینی (اوبژکتیو) را الزامی می سازد.
10
·
اکنون این مسئله روشن می شود که
چرا علیرغم تحلیل تیزبینانه ی کانت، هم تصورات ویتالیستی و هم تصورات مکانیسیستی همچنان
و به موازات یکدیگر ادامه حیات می دهند.
ادامه دارد.