۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (54)


ویرایش و تحلیل از
فریدون ابراهیمی

سوره بقره
آیه (١٠٣)    
 وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ ۖ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ  
و اگر آنها ايمان مى ‏آوردند و پرهيزكارى پيشه مى‏ كردند،
پاداشى كه نزد خدا ست، براى آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند.

·        در این آیه از طرز تفکر مبتنی بر داد و ستد خدا و یا پیامبر اسلام پرده برمی افتد:
·        در این آیه چنان وانمود می شود که انگار بنی اسرائیل به خرید و فروشی، به معامله ای دست زده اند و مغبون گشته اند:
·        اگر به دعاوی پیامبر ایمان می آوردند و پرهیزگاری پیشه می کردند، در دنیای دیگر، پاداش دریافت می کردند.
·        چون بنی اسرائیل ایمان نیاورده اند، پس مغبون شده اند.
·        دلیل این خطای بنی اسرائیل هم، نادانی آنها بوده است.

1
·        کسب و کار خدا و یا پیامبر اسلام تحقیر مستمر و لاینقطع بنی اسرائیل به بهانه های واهی است.
·        بنی اسرائیل گاهی نادان قلمداد می شوند و گه گمراه.
·        گاهی ستمکار و گه جنایتکار.

·        در حالیکه از فحوای آیات معلوم می شود که بنی اسرائیل قومی تیز هوش و ژرف اندیش اند.

2
سوره بقره
آیه (١٠٤)   
  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ
اى افراد باايمان،
(هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مى ‏كنيد)
نگوييد:   
«راعنا»،
 که هم به معنى «ما را مهلت بده!» است و هم به معنى «ما را فریب بده!»  
(این می تواند دستاويزى براى دشمنان باشد.)
بلكه بگوييد:
«انظرنا».
و (آنچه به شما دستور داده مى‏شود) بشنويد
و براى كافران (و استهزا كنندگان) عذاب دردناكى است.  

·        از این آیه معلوم می شود که مسلمانان از سوی منتقدان مورد استهزاء قرار می گرفتند و ضمنا پیامبر اسلام به عنوان فردی عوامفریب تلقی می شد.
·        پیامبر به جای استدلال و اثبات حقانیت دعاوی خود، طبق معمول، دست به تهدید منتقدان می زند.

3
سوره بقره
آیه (١٠٥)   
   مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد
 در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد، اختصاص مى‏دهد
 و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.  

·        منتقدان به احتمال قوی بر اساس این جور آیه ها ست که پیامبر اسلام را به عنوان عوامفریب محسوب می دارند:
·        چون طرز استدلال پیامبر در این جور آیه ها، واقعا کودکانه است و به درد کودکستان ها می خورد.

4
سوره بقره
آیه (١٠٦)   
مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ  
هر حكمى را نسخ كنيم و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم،
 بهتر از آن، يا همانند آن را مى ‏آوريم.
 آيا نمى ‏دانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟!  

·        این آیه، آیه بسیار جالبی است و از عوامفریبی پیامبر اسلام پرده برمی دارد:

الف
هر حكمى را نسخ كنيم

·        این آیه اولا حاکی از آن است که گاهی پیامبر اسلام آیات الهی کذائی را از بین می برد و بی اعتبار می سازد.

ب
و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم

·        گاهی هم پیامبر در بی اعتبار سازی آیات الهی کذائی تأخیر می ورزد.

ت
هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مى‏آوريم.  

·        بهانه پیامبر در هر مورد این است که همان آیه را و یا آیه بهتر از اآن را دوباره نازل خواهد کرد.

5
هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مى‏آوريم.

·        این بدان معنی است که برخی از آیات الهی کذائی پاسخگوی مسائل و معضلات همبود اسلامی نبوده اند.
·        به همین دلیل نسخ شده اند و وعده نزول آیه بهتری داده شده است.
·        و یا در اعتبار آیه ای تردید بوده و نسخ آن به بعد موکول شده است.

6
  آيا نمى‏ دانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟

·        اکنون پس از بالا آمدن افتضاح کار، هندوانه ای زیر بغل خدا چپانده می شود:
·        خدائی که عاجز از نازل کردن آیه به درد بخور بوده، قادر مطلق قلمداد می شود.

ادامه دارد.

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (220)


جمعبندی از
مسعود بهبودی


عشق
بنا بر تجارب هزاران باره
نه «بهتر ساز»
بلکه مخرب و ویرانگر است.
آرامش و آبادانی جسم و روح و روان
در فرمانفرمائی عقل است
که عشق از خطه اندام
بدر می راند و دربدرش می سازد. 


فریماه
 
عشق ﯾﻚ ﻧﻮﻉ ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ آدمی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻠﺴﻪ ﺭﻭﺣﯽ
ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽ سازد ﻭ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻛﻪ سوبژکت عشق ﻟﺬﺕ می برد، ﺑﻪ ﺧﻮﺩش ﺿﺮﺑﻪ ﻣﯿﺰﻧد
ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺷﻮد، ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﻚ ﺷﺪﻥ ﺩﺍﺭد
 ﻭ ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﯾﻚ ﻣﯽ ﺷﻮد، ﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍش ﺭﺍ ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
ﻣﯽﺩﻫد و با او به معنا می رسد
 تا خویشتن را تعالی بخشد.
پایان


آره.
عشق پدیده و روندی خودپو ست.
غیر ارادی است.
ناگهانی، جرقه واره، جهشی، توفانی است.

1
یکی را می بینی و در میدان جاذبه او گرفتار می آیی.
بسان گنجشکی که در میدان جاذبه ماری
گرفتار می آید و فلج می شود.

2
عشق دست خود آدم نیست.

3
عشق راسیونال (مبتنی بر عقل)  نیست.
ایراسیونال (ضد عقلی)  است.
عقل در روابط عاشقانه کاره ای نیست.

4
موضوع (اوبژکت) عشق می تواند کسی باشد،
چیزی واقعی
(مثلا کالائی، ماشینی، ماشین رختشوئی ئی، دوچرخه ای، خانه ای)
باشد
و یا حتی
چیزی ماورای مادی، ماورای اجتماعی و ماورای انسانی
(مثلا خدائی، بتی، امامی، مرادی در عرفان به عنوان مثال، نیروی واهی و خیالی ئی)
باشد.

5
تحت افلاج همین عشق خردستیز است
که مریدان مرادی در عرفان
به تناول مدفوع مراد و یا به آشامیدن ادار او
سر و دست می شکنند.

6
تجلیل از عشق در ادبیات فئودالی و امروزه در ادبیات امپریالیستی به دلیل خصلت ایراسیونال آن است.

7
عشق تجلیل می شود تا خانه خرد خلق تخریب شود.

8
درست بسان «باده»  ویا «می» که در دیوان حافظ تجلیل می شود.

9
باده و می و یا آتش میخانه هم خانه خرد را به آتش می کشد.

10
خردستیزی (ایراسیونالیسم)
یکی از گشتاورهای مهم
در ایده ئولوژی طبقات اجتماعی واپسین بوده و است.

11
مؤسس خردستیزی
نیچه بوده است.

12
عرفان هم فرمی از خردستیزی است:
پای استدلالیان را چوبین می داند.

13
کسب و کار عرفان هم تحقیر خرد و تخریب خانه خرد خلق است.

14
امروزه امپریالیسم از عرفان نیز به همین دلیل حمایت همه جانبه می کند و آن را مد می کند.
به همان سان که نیچه ئیسم را مد کرده است.

15
عشق پدیده ای است که عمدتا بطور ژنه تیکی، غریزی و غیره  تشکیل می شود.

16
عشق آگاهانه و داوطلبانه،
اصلا عشق نیست.

17
بهترین نمونه عشق
عشق مادر و پدر به کودک است.
عشقی لایزال.

18
«قلب مادر» ایرج میرزا
بطرز راسیونالیستی
  همین عشق را به زیور هنر و استه تیک می آراید.

19
 امروزه سکس را و نیاز های جنسی و مادی و روحی و روانی دیگر 
را عشق جا می زنند.

20
اینها ولی ربطی به عشق ندارند.

21
ما باید میان عشق و مهر هم مرزبندی کنیم.

22
میان معشوق و دوست باید تفاوت قایل شد.

23
دوستی بتدریج و تحت کنترل عقل تشکیل می شود
و خیلی ارجمند است.

24
عشق ولی دست خود آدم نیست.
اوتوماتیک، خود به خودی و خودپو ست.

گاهی 
همه زیبائی های جهان تقطیر می یابند
 و در انسان واحدی جمع می آیند.
تا
 فرشتگان
از خدا روی برگردانند و  بر او نماز برند.


ممنون از حسن نظر.
ولی تحلیل
به دلایل تجربی و معرفتی
همیشه حاوی کوته بینی ها و کوته اندیشی هائی است که باید خواننده حتی الامکان رفع شان کند.
 تا نزدیکی هر چه بیشتر به حقیقت عینی امکان پذیر گردد.

فریماه
 
خسته ام از تو
خسته ای از من...
گاهی اوقات تنها راه محافظت از کسانی که دوستشون داری
 اینه که کنارشون نباشی
پایان

 
این مسئله
مسئله بحث انگیزی است و باید همه جانبه تر بررسی شود.

1
قهرمان تولستوی در رمان «جنگ و صلح»
از همسر زیبایش
(که در فیلم مربوطه نقشش را احتمالا آودری هیپون به عهده دارد)
به جبهه جنگ بر ضد ناپلئون فرار می کند و مجروح می شود.

2
دلایل فرار از معشوق
فقط دلایل پسیکولوژیکی نیستند.
دلایل اجتماعی هم هستند.
دلایل طبقاتی هم هستند. 

فروید
 
مدنیت زمانی آغاز شد که انسان عصبی،
برای اولین بار به جای سنگ برداشتن،
کلمه را به زبان اورد . 


عجب جفنگی فروید جفنگیست.

1
سنگ و سخن
عمل و اندیشه

دوقلوی به هم چسبیده ناگسستنی 
بوده اند و هستند.

2
رابطه دیالک تیکی با هم دارند.

3
رابطه دیالک تیکی را با بمب اتم هم نمی توان پاره کرد.

4
اندیشه از عمل بر می خیزد و به خدمت عمل درمی آید.
دیالک تیکی حیرت انگیز.

5
وقتی هم که بنی آدم از سنگ
ـ که همه جا به وفور یافت می شد ـ
صرفنظر کرد،
چماق به دست گرفت
تیر و کمان و دشنه و شمشیر به دست گرفت
تا توپ و خمپاره و تانک و تفنگ به دست گیرد.
 
نیستی تا ببینی 
که امروزه
در عصر جاهلیت مدرن
بنی آدم مسخ گشته و خرد زدائی شده
خویشتن خویش را به بمب تپنده، نفس کشنده، رونده و منفجر شونده 
بدل کرده است.

ادامه دارد.

سیری در جفنگیات عبدالکریم سروش (12)


(حسین حاج فرج دبّاغ)   
 
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

پیشکش به
 پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷) 
سردار سلحشور توده 
افسر توپخانه /  مترجم
 اعدام در  زندان اوین

عبدالکریم سروش
 روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)
طاعاتی که می ‌کنند همه بر باد است، هیچ کدام را خداوند قبول نمی کند،
چون ولایت ندارند.

امروزه هم در ایران شما اگراعتقاد به ولایت فقیه نداشته باشید
 ( که آقای بازرگان نداشت)
هر چه بکنید و هر چه بگویید بر باد است،
نماز شب بخوانید، انفاق کنید، حج بروید، کتاب بنویسید، مسلمان تربیت کنید، هیچ فایده ندارد و دست شما را نخواهد گرفت

آنچه اصل ومهم است عقیده جزمی شما ست که شمارا خودی وبهشتی می کند
نه انسانیت وکارهای نیک تان.

·        عبدالکریم در این فراز از جفنگ خویش به «انتقاد» از روحانیت شیعه می پردازد و در واقع میان خود و هواداران خود و روحانیت شیعه مرزبندی می کند:

1
روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.

·        این جفنگ عبدالکریم از سطح توسعه فکری بغایت نازل خود او و اعوان و انصارش پرده برمی دارد:

الف
·        عبدالکریم ـ استاد دانش ـ کاه امریکا ـ  به وجود دوئالیسم دنیا و عقبا ایمانی راسخ و خلل ناپذیر دارد.
·        او خیال می کند که رستاخیزی در دنیای دیگر خواهد بود و همه مرده ها دوباره جان خواهند گرفت و از آنها بازخواست به عمل خواهد آمد.
·        تا پس از رسیدن به حساب شان راهی دوزخ و یا جنت شوند.

·        عبدالکریم از این نقطه نظر با اعراب ساده لوح بی سواد 1400 سال قبل، کمترین تفاوتی ندارد.

ب
·        تفاوت و تضاد بینشی عبدالکریم با روحانیت شیعه فقط و فقط این است که بنظر او اهل تسنن هم به بهشت می روند.
·        هنر نزد علامگان است و بس.

·        به دلیل همین فهم و فراست و فکر و فرهنگ بالا ست که امپریالیسم منابر بی بی سی و سی عن عن را در اختیارش قرار داده است تا به ارشاد تمام ارضی بشریت بخت برگشته بپردازد.

2

روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)

·        تفاوت و تضاد عمیق عبدالکریم با روحانیت شیعه، ضمنا این است که نامسلمانان هم می توانند به بهشت بروند.

·        تا دلت بخواهد لیبرالیسم عبدالکریمیستی.

·        خدای عبدالکریم لیبرالتر از مهندس مهدی بازرگان است و در بهشتش را به روی هفت و نیم میلیارد بشر چارطاق باز کرده و برای هر کدام از آنها هفتاد تا حوری و غلمان هم تدارک دیده است تا زیر دلی از عزا در بیاورند و کیف خر کنند.

·        فقط باید علامه ای پیدا شود و هفت و نیم میلیارد نفر را در 70 ضرب کند تا تعداد حوریان سیه چشم و غلمانان سیه بخت تعیین شود.

3

روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)

·        با توجه به محاسبه تعداد حوری و غلمان می توان به این نتیجه منطقی رسید که روحانیت شیعه واقع بین تر از عبدالکریم و حواریون هستند.
·        چون پذیرائی از مشتی آخوند غلمان پرست و حوری پرست  از دست هر بسترگستر فانی برمی آید، چه رسد به باری تعالی.  

4
طاعاتی که می ‌کنند همه بر باد است، هیچ کدام را خداوند قبول نمی کند،
چون ولایت ندارند.

·        تنها عیب و ایرادی که روحانیت شیعه به نظر عبدالکریم دارند، این است که آنها به ولی فقیه ایمان دارند و عبدالکریم و مهدی بازرگان ندارند.

·        ولایت اما به چه معنی است؟  

5
ولایت فقیه
نظریه ‌ای در فقه شیعه است که بیانگر نظام سیاسی مشروع
 در دوران غیبت امام معصوم است.
  نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس این نظریه تأسیس شده ‌است.
ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده و در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است.

اما در نظریهٔ ولایت سیاسی فقیه
که بیش از همه توسط روح ‌الله خمینی مطرح و تشریح شده،
این ولایت اساس نظم سیاسی دورهٔ غیبت را تشکیل می ‌دهد
و فقها جانشین امام در اجرای سیاست‌ ها و مسائل حکومتی و سایر امور مربوط به امام معصوم (به جز جهاد ابتدایی) محسوب می‌شوند.
در این عقیده،
 فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم نیست.
چراکه ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش،
 دارای شخصیت حقیقی نیز است
 که از این نظر با دیگر مردم برابر است.
خصوصیات ولی فقیه و حاکم اسلامی
همانند عدالت، تقوا و پرهیزگاری
 او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خود رأیی باز می‌دارد.

·        اکنون از ماهیت نظری لیبرالیسم عبدالکریمیستی پرده برمی افتد:
·        لیبرالیسم عبدالکریمیستی و شاید هم مهدی بازرگانیستی به معنی  بی باوری به ولایت فقیه است.

·        اگر چنین باشد، باید سر گور مهندس مهدی بازرگان چمباتمه زد و بر حال و احوالش زار زار گریست.

·        ما را باش،  خیال می کردیم که طرف شعار برنامه ای بورژوائی آغازین (آزادی ـ برابری ـ برادری)  را بر پرچم نهضت آزادی نگاشته است.

6
امروزه هم در ایران شما اگراعتقاد به ولایت فقیه نداشته باشید
 ( که آقای بازرگان نداشت)
هر چه بکنید و هر چه بگویید بر باد است،
نماز شب بخوانید، انفاق کنید، حج بروید، کتاب بنویسید، مسلمان تربیت کنید، 
هیچ فایده ندارد و دست شما را نخواهد گرفت

·        وامصیبتا!

·        حالا چه باید کرد؟

·        نه، نماز شب مان مقبول می افتد، نه انفاق مان، نه حج مان.
·        نه، بدتر از همه اینها، کتاب نوشتن مان و مسلمان پروری مان.

·        عبدالکریم در این جفنگ، ضمن انتقاد لیبرالیستی از روحانیت شیعه، به معرفی خود و اعوان و انصار خود می پردازد:
·        لیبرال های ایرانی کسانی اند که نماز شب هم می خوانند.
·        حج هم می روند.
·        انفاق هم می کنند.
·        ضمنا علامه اند.
·        چون کتاب هم می نویسند.

·        اما هدف و آماج شان از کتاب نویسی، نه روشنگری، بلکه مسلمان پروری است.

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز.
غریو و ولوله در جان شیخ و شاب انداز.

  
·        ما را باش.
·        فکر می کردیم روال و رویه و روند مسلمان پروری شلاق و شکنجه و زندان و دار و تیرباران و توبه و تنبیه است و نه کتاب نویسی.

7

آنچه اصل ومهم است عقیده جزمی شما ست
که شمارا خودی وبهشتی می کند
نه انسانیت وکارهای نیک تان.

·        اکنون مرزبندی عبدالکریم با روحانیت شیعه روشن تر تبیین می یابد:
·        عبدالکریم به جزم ولایت اعتقاد ندارد.

·        در قاموس لیبرالیسم عبدالکریمیستی، اصل و مهم، انسانیت است و کارهای نیک.

·        اما منظور علامه از  واژه های انتزاعی و گل و گشاد «انسانیت» و «کارهای نیک» چیست؟


·        کارهای امپریالیسم یانکی و بانکی مبتنی بر انسانیت اند و جزو کارهای نیک محسوب می شوند؟

·        اگر نه، پس چرا عبدالکریم در منابر بی بی سی و سی عن عن و غیره در این زمینه سکوت کرده است؟

ادامه دارد.