۱۳۹۴ آبان ۱۵, جمعه

سیری در جفنگیات عیرانی ها (10)


تحلیلی از
میم حجری

حریف
چه تأسّف برانگیز که دیگر شعر پارسی را هم با وامگیری از واژه ‌های غربی نقد می کنیم!
آیا براستی در زبان خودمان واژگان یا عباراتی قابل برای انتقال افکارمان نمی‌ یابیم که "گرامر"، "اوبژکت"، "سوبژکت"، و "پرسونالیزه" را جایگزین شان می کنیم؟

میم

ما این کامنت شما را مستقلا و بدون ذکر نام شما
مورد تأمل و تحلیل قرار خواهیم داد.
ولی قبل از آن
به دو جریان سیاسی و ایده ئولوژیکی در کشور عه هورا
اشاره می کنیم که به نیت عوامفریبی و از فرط عوام وارگی
سنگ دفاع از زبان پارسی به سینه می زنند
بی آنکه حتی زبان فارسی را بشناسند:

1
جریان اول متعلق به مونارشیسم (سلطنت طلبیسم) است
که
فرمی از فوندامنتالیسم (بنیادگرائی) را نمایندگی می کند
و مبلغ برگشت به صدر کوروش است:

الف
این جریان سیاسی شعار برگشت به صدر کوروش را بر پرچم خود
نگاشته است.

ب
این جریان سایسی ماهیتا نماینده فاشیسم است و مبلغ دیرین و دیرنده فاشیسم.

ت
این جریان اصلا ملیت و اصالت ندارد.

پ
این جریان متحد طبقه حاکمه بورژوائی بین المللی است.

ث
این جریان با حمایت امپریالیسم روی کار آمده بودند،
به اراده امپریالیسم سلب قدرت شده
و تحت حمایت امپریالیسم ادامه حیات می دهند.

ج
این جریان هم مثل شما همین ایراد را به ما گرفته و می گیرد.

ح
اینها می گویند دیالک تیک دیگر چیست.
مگر قحط واژه فارسی است:
به جای واژه دیالک تیک از واژه شهبانو فرح استفاده کنید
که میرفطروس لی لی به لا لاش می گذارد.

خ
اینها ولی شعور لازم را ندارند تا از خود بپرسند:
اعلیحضرت و یا علیاحضرت و یا محمد و رضا و فرح و اشرف و غیره
واژه های اصیل پارسی اند؟

2
دسته دوم
فوندامنتالیسم تشیع سیاه حشری
به نمایندگی اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی
و روشنفکرانی از قبیل جلال آل عبا ست.

الف
این فوندامنتالیسم مد روز همشیره همان فاشیسم است.

ب
اینها اصلا برای زبان فارسی تره خرد نمی کنند.

ت
چون به هر منبری که روند،
یک ربع ساعت خطبه عربی می خوانند
که معنی اش را چه بسا خودشان هم نمی دانند
چه رسد به دهاتی جماعت که پای منبر نشسته اند.

پ
اینها هم مخالف غربند و طرفدار شرق.

ث
اما همان ایده ئولوژی فاشیسم را عملا نمایندگی و تبلیغ و حتی عملی می کنند:

ج
اینها به جای نژاد عاریا، مذهب شیعه را گذاشته اند
و خیلی ترقی کنند، اسلام را می گذارند.
توصیه اکید جلال آل عبا هم همین بود.

ح
وقتی لاشخوری از همان غرب به جلال آل عبا می گوید :
نظرات شما را فاشیستی در اروپا هم نمایندگی کرده،
غرب ستیزی را جلال آل عبا فوری فراموش می کند و کیف خر می کند
و گفته او را به عنوان فضیلتی برجسته و منتشر می کند.

3
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
فارسی است؟
ولا لضالین
یا مقلب القلوب
قولو لا اله الا الله
فارسی اند که عیرانی ها هر روز دهها بار نشخوار می کنند؟

4
چرا این دو جریان به واژه های اوبژکت، سوبژکت، سوسیالیسم، ماتریالیسم، دیالک تیک و غیره حساسیت نشان می دهند،
ولی به مقلب القلوب و یا سلطنت و اصلاحات و ارض و عرض و غیره عشق می ورزند؟

5
حالا اینها به کنار.
شما بفرمایید همین جمله که قبولش دارید به فارسی چه می شود:
جای «مفهوم» چه واژه ای بگذاریم؟
جای مقوله چی؟
جای فلسفه چی ؟
جای علم چی؟
جای شعور و یا روح چی؟
جای سوبژکت و اوبژکت چی؟

مثال:
شما اگر به جای واژه سوبژکت، واژه ذهن را بگذارید،
مرتکب دو «خیانت» فکری و فرهنگی و نظری (تئوریکی) می شوید:

الف
اولا سوبژکت علاوه بر ذهن صدها معنی دیگر دارد.
مراجعه کنید به دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب
ثانیا ذهن واژه ای عربی است و نه فارسی؟

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. خوشا آنان که هر از بر نبردندوعقدهای گرره خورده ا زپشرفتهای ابوبژ کت ووبژکت را میخورند .که از قافله تمدن ودرک حتی تحلیل اوبژکت وسوبژکت درمانده اند .در نتیجه خورا بمسخرگی زده اند آنقر باید بتحلیل ها ادامه د ااد تا ذهن کورشان باز شود

    پاسخ دادنحذف
  2. ممنون
    ناهید
    حق با شما ست.
    پایدار باشید که چشم مایید.

    پاسخ دادنحذف