۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

تأملی در «تحلیلی» از توحشی (4)


دیکتاتوری هنوز در ج. اسلامی نهادینه نشده
و نباید بگذاریم بشود.
سرچشمه:
(راه توده 345 28 آذر ماه )  

تحلیلی از مسعود بهبودی

یعنی استبداد هنوز سیستماتیک نشده است.
درحالیکه در زمان شاه، در سال های پس از کودتای 28 مرداد چنین شد.

·        اکنون جای مفهوم «نهادینه گشتن» را مفهوم «سیستماتیزه گشتن» می گیرد.
·        می توان به قبر قمر بنی هاشم قسم خورد که حریف معنی مفهوم «سیستماتیزه گشتن» را نمی داند.
·        منظور از «سیستماتیزه گشتن» چیزی یکی از عناصر متشکله سیستمی گشتن آن چیز است.
·        در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی از دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم سخن می رود.
·        وحدت اتم های آهن پس از کسب ساختار معین به تشکیل سیستم معینی از قبیل داس و یا تبر منجر می شود.
·        پیوند اتم های آهن با سیستم مثلا داس، پیوندی سیستماتیک است.

1
یعنی استبداد هنوز سیستماتیک نشده است.
درحالیکه در زمان شاه، در سال های پس از کودتای 28 مرداد چنین شد.

·        قاعدتا باید پس از صدور حکم، دلیل اقامه کرد.
·        حریف اما چون دلیل تجربی و منطقی در چنته ندارد، عوامفریبانه به صحرای محشر می زند:  

درحالیکه در زمان شاه، در سال های پس از کودتای 28 مرداد چنین شد.

·        اما از فرط حواس پرتی فراموش می کند که قبلا چه گفته است:

و در زمان شاه سابق نیز در دهه 1340 تا رسیدن به انقلاب (عنگلاب)  نهادینه شد.

2

·        حریف چون اندیشیدن بلد نیست، جفنگ تحویل خواننده می دهد.

·        دیکتاتوری خاندان پهلوی در طرفة العینی  هم «نهادینه» و هم «سیستماتیزه» می شود، ولی دیکتاتوری یأجوج و مأجوج پس از سی و چند سال نه  «نهادینه» می شود و نه «سیستماتیزه».

·        حریف نمی داند که دیکتاتوری چیست؟
·        چون از کمترین سواد فلسفی بی بهره است.

·        درد حریف اما فقط درد معرفتی و نظری نیست.
·        درد حریف دردی طبقاتی است.

·        حریف حقیقت عینی را در تضاد با منافع طبقاتی خود می بیند و لذا انکارش می کند.

3
·        دیکتاتوری و دموکراسی فرم اند.
·        یعنی در دیالک تیک فرم و محتوا قابل ارزیابی اند.

·        دیکتاتوری و دموکراسی فقط بطور مشخص وجود دارند و نه بطور مجرد و انتزاعی.

·        در فرهنگ بورژوائی غرب حتی میان دیکتاتوری روشنگری گشته و دیکتاتوری عادی فرق گذاشته می شود:
·        گذار از فئودالیسم به سرمایه داری در خیلی از کشورهای اروپا ببرکت دیکتاتوری روشنگری گشته سلاطین صورت گرفته است.

4

·        اتفاقا تفاوت و تضاد دیکتاتوری خاندان پهلوی با دیکتاتوری فعلی نیز همین جا ست:
·        هم حزب کمونیست ایران و هم حزب حقیقی توده به این حقیقت امر واقف بوده اند.

·        به همین دلیل میان رضا خان و رضا شاه و میان محمد رضا شاه قبل از  انقلاب سفید و محمد رضا شاه بعد از  انقلاب سفید تفاوت گذاشته می شود.

·        از حریف چه پنهان، که رضا شاه و محمد رضا شاه ادر زمان خود نقلابی بوده اند و روحانیت ارتجاعی بوده و است.

·        ما این مسائل را در تحلیل اشعار شعرا (اخوان)  و افکار این و آن به تفصیل مطرح کرده ایم.


·        البته اکنون کمترین تفاوت ماهوی میان سلطنت و تئوکراسی حاکم وجود ندارد.
 

ادامه دارد.

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (60)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

1
حقیقتی که نتوان فهماند
نه حقیقت
بلکه توهم است.

حقیقت هم فهمیدنی است و هم فهماندنی.
حقیقت نهان از نظرها ست
ولی قابل کشف و فهم و تفهیم است

2
راه توده 
به انتشار بخش مهمی از میراث حزب توده مبادرت ورزیده است.

نوید نو 
هم تا حدودی از این نظر کار کمی نکرده است.

اگر کسی به زحمتی که از این بابت تحمل شده
فکر کند، باید قدر دان هر دو باشد
حالا موضع نظری و سیاسی دیگر دارد که باید نقد شود.
با فحاشی و پرونده سازی نمی توان
به نقد نظری و یا موضع سیاسی ئی نایل آمد.

نظر باطل باید با استدلال منطقی و با ارائه نظر حقیقی رد شود.
برای نفی و حذف هر چیز باید بدیل بهتری عرضه شود.
هارت و پورت که مؤثر نمی افتد.
طبقه حاکمه (به قول حریف ج. ا.) هم
باید بلحاظ ایده ئولوژیکی به چالش کشیده شود.

3
حق با شما ست.
فروغ گوهر نایاب قرن ما بوده است
دریغ که زود از دست رفته است

4

ایکاش خوشبینی شما در بین بود.
مؤلف این جفنگ دقیقا می دانسته که چه می گوید:
او رابطه واقعیت با تصویر واقعیت در آئینه ذهن را وارونه می کند.
به یبان فلسفی رابطه ماده با روح را وارونه می کند
تا بگوید که روح پدید آورنده ماده است.

این همان جهان بینی آخوند های وطنی و بین المللی است.
خدا خالق کاینات
در عرض 6 روز است

این خدا
  اما روزی بت بزرگی در بتکده کعبه و غیره بوده است
ساخته بنی بشر بوده است و نه خالق کاینات
که در 6 میلیارد سال هم نمی تواند خلق شود

ماده نه خلق شدنی است و نه فناپذیر
ماده عروس ازلی و ابدی هستی است
که مرتب لباس عوض می کند
فرم عوض می کند

داس و چکش و تبر و قابلمه و دیگ و چرخ خیاطی و غیره
همه از اتم های مادی آهن تشکیل شده اند

ساختار متشکله از ترکیب اتم ها
سبب شده که چیز حاصله جائی داس و جای دیگر تبر و جای دیگر اوتومبیل و جای دیگر تراکتور باشد

5
تعیین کننده، شاعر
نه کمیت چیزها، نه بزرگی و کوچکی و کوتاهی و بلندی آنها
بلکه کیفیت آنها ست.

گاهی لحظه ای به ارزش عمری است
و گاهی عمری ارزش یک لحظه را ندارد.
وارونه کردن دیالک تیک کمیت و کیفیت
مصلحت نیست، شاعر

6
عشق میانانسانی
علل مختلف مادی و فکری، غریزی، عاطفی،
پسیکولوژیکی (روانی) و غیره دارد.
عشق اصیل میان مولد و مولود

مثلا 
میان مادر ـ پدر و فرزند

مثلا
در قاموس نیمایوپیج
میان آهنگر و آهن

تشکیل می شود.

محصول کار هر کس
معشوق لایزال او ست.
چون ضمنا آئینه ماهیت او ست.

7
ضد دیالک تیکی ماهیت نه شکل (فرم)،
بلکه پدیده است.

سعدی دیالک تیک پدیده و ماهیت را
به شکل دیالک تیک نمود و بود، دیالک تیک روی و خوی و غیره
بسط و تعمیم می دهد

ضد دیالک تیکی شکل و به زبان فلسفی فرم،
نه ماهیت بلکه محتوا ست.
دیالک تیک فرم و محتوا

سعدی این دیالک تیک را به صدها شکل بسط و تعمیم می دهد
دیالک تیک صورت و سیرت
دیالک تیک پوست و مغز
دیالک تیک پوسته و هسته
و الی آخر

مارکس از ترکیب این دو دیالک تیک
در کاپیتال
دیالک تیک مرکبی می سازد:
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی را

8
میلیتون طنز فرموده.
چون زن آدم است و نه شرکت و یا کارخانه و یا تجارت خانه
تا کسی اداره اش کند.

ادامه دارد.

یاد یک روز


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تولدی دیگر
 (1341)

·        خفته بودیم و شعاع آفتاب
·        بر سرا پامان به نرمی می خزید
·        روی کاشی های ایوان، دست نور
·        سایه هامان را شتابان می کشید

·        موج رنگین افق پایان نداشت
·        آسمان از عطر روز، آکنده بود
·        گرد ما، گویی حریر ابرها
·        پرده ای نیلوفری افکنده بود

·        « دوستت دارم خموش خسته جان»
·        باز هم لغزید بر لب های من
·        لیک گویی در سکوت نیمروز
·        گم شد از بی حاصلی آوای من

·        ناله کردم:
·        « آفتاب، ای آفتاب
·        بر گل خشکیده ای دیگر متاب
·        تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
·        در کویر زندگانی چون سراب»  

·        در خطوط چهره اش نا گه خزید
·        سایه های حسرت پنهان او
·        چنگ زد خورشید بر گیسوی من
·        آسمان لغزید در چشمان او

·        آه،  کاش آن لحظه، پایانی نداشت
·        در غم هم محو و رسوا می شدیم
·        کاش با خورشید می آمیختیم
·        کاش همرنگ افق ها می شدیم

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری