کله پا و وارونه
شین میم شین
سعدی
بسی چاره دانا به سختی بمرد
که بیچاره گوی سلامت ببرد
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 126 ـ 127)
سعدی
بسی چاره دانا به سختی بمرد
که بیچاره گوی سلامت ببرد
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 126 ـ 127)
• سعدی در این حکم، دیالک تیک زیست انسانی را در فرم دیالک تیک چاره دانی و بیچارگی به توضیح می نشیند:
• چه بسا چاره دان هائی که زندگی سختی را پشت سر گذاشته اند و بیچارگانی که سلامت و بی دردسر زیسته اند.
• کسی که بیچارگی را با گوشت و پوست خود احساس نکرده، به آسانی می تواند از بیچارگی، تجملی (لوکسوس) بسازد و تحویل این و آن دهد.
• در تلویزیون ها و مطبوعات کشورهای امپریالیستی در دوره های شکوفائی اقتصادی، از شیوه زیست فقرای جهان سوم، تصویری ارائه داده می شود که آب به دهن هر شهروندی می افتد و حسرت شیوه زیستی از آن قبیل را با خود به تختخواب می برد.
• سعدی هم از «گوی سلامت بردن بیچارگان» تصور و تصویری از این دست دارد.
• او اصلا نمی داند که بر رعایا و بنده ها و غلام ها در طویله ها چه می گذرد.
• سعدی در این بیت، دیالک تیک استثناء و قاعده را به شکل دیالک تیک شیوه زیست چاره دانان و بیچارگان بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله وارونه می سازد.
• آن سان که بیچارگی به چیزی مطلوب و آرزوئی بدل می شود و چاره دانی تحقیر می گردد.
• نتیجه ای که خواننده ساده لوح از این جور احکام سعدی می گیرد به شرح زیر خواهد بود:
• خردمندی و چاره دانی پشیزی ارزش ندارد.
• سعدی با نهایت معصومیت و حسن نیت، دست به خردستیزی می زند و زهر ایدئولوژیکی او را خواننده بی آنکه حتی متوجه شود، سر می کشد و مسموم می شود.
• ما بسیاری از پرورش یافتگان در مکتب سعدی را می شناسیم که علیرغم بیماری وخیم به پژشک مراجعه نمی کردند و مدعی بودند که خدا بهترین طبیب است که اگر مصلحت دانست شفا می دهد و اگر مصلحتش نباشد، همه دواها و درمان های جهان بی اثر خواهند بود.
• وقتی از وارونه سازی دیالک تیک استثناء و قاعده سخن می رود، منظور همین کاری است که سعدی بکرات انجام می دهد:
• هم «به سختی مردن چاره دانان» و هم «گوی سلامت بردن بیچارگان» بندرت و به مثابه یک استثناء اتفاق می افتد.
• قاعده برعکس ادعای سعدی است.
• سعدی جای استثنآئ و قاعده را به هزار و یک ترفند عوض می کند، آن سان که انگار در دیالک تیک استثناء و قاعده، نقش تعیین کننده از آن استثناء است.
• بدین طریق، اعتماد توده ها به خرد و چاره دانی فرو می ریزد.
• ترفند ایدئولوژیکی سعدی در این حکم، در زر ورق مفهوم «بسی» بسته بندی شده است.
• اگر کسی اعتراض کرد، او چند مثال استثنائی را می تواند برشمارد و بگوید که منظورش این موارد بخصوص بوده است.
• سعدی دیالک تیک استثناء و قاعده را کله پا و نتیجتا علیل و مفلوج می سازد.
• چنین دیالک تیک وارونه و پا در هوا فقط در مخیله سعدی وجود دارد، نه در عالم واقع.
• این که تک و توک چاره دانانی به سختی می میرند و بیچاره هائی جان سالم بدر می برند، استثناء است و نه قاعده.
• هدف اصلی سعدی از این وارونه سازی، همه کاره اعلام کردن مشیت الهی و هیچکاره اعلام کردن انسان و خرد انسانی است.
• این معنائی جز تحقیر و بی اعتبار کردن تفکر، شناخت و خرد ندارد.
حافظ این وظیفه ایدئولوژیکی را هزاران بار جدی تر و همه جانبه تر از سعدی به انجام می رساند که در تمرین بعدی مطرح خواهد شد.
پایان